صبح زود پاشدم فکر کردم مامانم خونه نیست،خواستم از اتاق برم بیرون درو باز کردم همون لحظه مامانم بی سر و صدا اومده بود جلوی در(همون لحظه که میخواستم درو باز کنم اونم داشت میومد😂)بعد نور پنجره تابید به شیشه های عینکش، نور سبز زد بیرون، چشمای مامانمم نمیدونم چرا عصبانی دیده میشد🗿😂یه لحظه میخکوب شدم بعد لرزیدم چشمامو بستم جیغ کشیدم(به این شکل: ووووویییییی) پریدم هوا سریع درو بستم🌚،آروم که شدم درو باز کردم. مامانم:😐😐😐؟