گفتاورد
پارسال تولدش بود هشت مهر جمع شدیم خونشون رو روف گاردن ساختمونشون دکور زده بود خیلی عادی جشن داشت پیش میرفت که یهو دیدیم رو لبه وایساده و پرید پایین الان یه ساله که دیگه ندارمش و دردناکتر از هرچیزی جلوی چشمامون پرید
اخرین روزی که باهاش وقت گذروندم چقد زیبا شده بود با اون لباس مشکی و موهای قرمزش پ.ن:هی دختر الان تو بهشت جات خوبه؟