⭐خاطره ی مسافرت⭐

رفتیم ،آمدیم همین

درود!👋 هشت سال پیش رفته بودیم شمال ، نزدیک جایی که میموندیم یه جایی بود که یه قفس پر از خرگوش داشت ... من از بچگی از خرگوش خوشم میومد وقتی که رفتیم اونجا من به خرگوشا کاهو میدادم و چون بچه بودم به امید اینکه قفس بشکنه و بتونم از توش خرگوش بردارم میله های قفس رو میگرفتم و تکون میدادم 😂... چند لحظه بعد یه خرگوش سفید با چشمای سیاه دیدم خیلییییییی کاوایی بود😃🤩 دیدم اونم مثل من قفس رو گرفته و روی پاهاش وایستاده داره ادای منو در میاره ولی چون نمیتونه قفس تکون بده خودش عقب جلو میشد 😂🤩

رفته بودیم تبریز هوا سردددد منم فقط یه پیراهن پارچه ای خیلییی نازک تنم بود بعد اومدیم بریم زیر انداز پیچونده بودم دور خودم یخخخخ کرده بودممم😂

دریا رو دیدم خیلی خوب بود +حال ندارم بیشتر بنویسم :|

من خودم این مسابقه رو ساختم....ولی خودمم شرکت میکنم به من رای ندید چون نمی تونم به خودم جایزه بدم... خب حالا..... وقتی بچه بودم رفتیم مشهد بعد من گم شدم کل هتل رو پدر مادرم گشتن آخر معلوم شد من تو آسانسور بودم...