زندگیت....

مدرسه و دانشگاه رو بدون دردسر خاصی تموم کردم. از اولش دنبال علاقه ام به برنامه نویسی بودم. توی اولین فرصت وارد کار حرفه ای شدم. ولی مهم تر از اینا این بود که فهمیدم باید برای خودم و دیگران احترام و ارزش قائل بشم و اینکه بی نقص نیستم و باید تلاش کنم شخصیتمو بهتر کنم. اشتباه کردن طبیعیه. تغییر نکردن و به چالش نکشیدن خودت فاجعه اس چون عملاً ممکنه سالها با عقاید و افکار اشتباه عمرت رو تباه کنی. مطالعه ، گفتگو، مشاهده خیلی کمک میکنه مسیرت روشن تر بشه. زیاد و پراکنده حرف زدم . امیدوارم مفید بوده باشه

فوت‌مامانم فوت‌مادرخوندم فوت‌پدرم و‌‌پرورشگاهی‌بودنم😔⁦🤟🏻⁩ بلایک هیق😔⁦🤟🏻⁩

یه سالم شد دو سالم شد سه سالم شد چهارسالم شد ........سیزده سالم شد ... پونزدهم سالم شد (امیدوارم موقع خوندنش نزنی تو سرت)

1-تیکه انداختن معلما💔✨ 2-توجه نکردن دوستا به تو💔✨ 3-داشتن یک دختر عموی عالی💕✨ 4-درک نشدن توسط کسی💔✨

اومدم یع روزی هم رفتنی می شم:]🍺🥀

خیلی چیزا یاد گرفتم ... خیلی رفتارام دست خودم نبودو مادر پدر عزیز کنترل میکردن ..... الان راحت فرانسوی و اینگیلسی حرف میزنم مینویسم.....مدالای زیادی برای شنا و تکواندو دارم ..... تیز هوشان قبول شدم ... ولی ... لحظه ای بود که خودم بخوامش ...؟ لحظه ای بود که انتخاب خودم باشه ...؟ لحظه ای بود که موقع گرفتن اوم مدال ... تو جشنواره ها ... وقتی که جواب امتحانات تیز هوشان اومد... بود که خواسته و انتخاب خودم باشه ...؟پوفف ...حتی باعث شد از بچگی هیچ دوستی نداشته باشم... فقط میخوام نسل بعدی شاد تر باشن :)

مهم ترین اتفاق به دنیا اومدنم بود😐👌 توی پنج سالگی خواهرم به دنیا اومد و زندگیم کوفتم شد😐💔 دو سال بعدش رفتم مدرسه😐🌸 و بعدش دوران تلخ مدرسه تموم شد و وارد دوران تلخ تر متوسطه ی اول شدم😔😐🍓 حالا بکوب رو لایک😐😔

کودکیم خوب بود دوسم داشتن☺💖سه سالم بود خواهرام به دنیا اومدن🍓سیزده سالم بود داداشم به دنیا اومد و بلینک شدم🌿 بین منو خواهرام و برادرم تبعیض قائل شدن(: بهم گفتن تو نمیتونی/: درکم نکردن(: فقط بهم گفتن خفه شو! با همه مشکل دارم چون همه بهم میگن مغرورم|: خستم\: افسردگی دارم:] یکی بهم گفت دوست دارم از خودم روندمش حتی با اینکه میتونستم دوسش داشته باشم(= از ترحم بقیه متنفرم-_- دلم یه خواب ابدی میخواد*_* اسراری ندارم چون فقط خواستم خالی شم اما اگه خوایتی لایک کن

خیلی اذیت شدم خیلی حالم بده ولی امید دارم همین دیگه:)

✨ خستگی ✨ (چهار خط زیاده من تو یک کلمه گفتم)

زندگیم ت اوج تاریکی و گریه و اشکای تنهاییم و در ظاهر شاد و جلف میگذره ب همراه داداشم ک اون فقط حالمو میدونه و سعی داره حالمو خوب کنه

پیش بقیه خیلی شادم:) و بقیه فکر می کنن من خیلی خنگم چون پیشه اونا زیادی میخندم. اما خب من زیاد تو تنهایی گریه میکنم.تو زندگیم اتفاقه خاصی نیوفتاده که باعثه گریه هام شده باشه اما نمیدونم چرا وقتی به خاطراتم فکر میکنم خیلی گریم میگیره،یا وقتی که تو آینه زیادی به خودم خیره میشم گریم میگیره.اما خب من هیچ وقت جلویه دیگران گریه نمیکنم!مامانم بی دلیل باهام یه جوره تهاجمی برخورد میکنه اما وقتی من با خواهرم اینجوری رفتار میکنم عصبانی میشه و دعوام میکنه.اعصابم به شدت سره این موضوع بهم میریزه...

بی توجهی دیدن و گریه احساس بی اهمیتی تو سن کم به بلوغ ذهنی رسیدن افسردگی:/

با پدرم تنها به سفر میروم با خواهرم تنها بیرون میرویم و خوش میگذرونیم با مادرم بیرون میرویم زندگی من یعنی بدبختی(درس)و خوشبختی(خانواده و نزدیکان و دوستان)

من به دنیا اومدم خوشحال بودم بهم اهمیت میدادن بزرگ شدم و اهمیت ازم گرفته شد و خوب همین

من کسی ام ک از عدد سه متنفره چون فقط تو زندگیش بده سه بار ترکم کردن یه افسرده که با کمک یکی داشت خوب میشد اما خود اونذنفر دوباره ترکش کرد، بنظرت الن حالش چطوره؟ :)

مامان بابام طلاق گرفتن مامانم و بابام با یکی دیگه ازدواح کردن من از پیش بابام پیش مامانم و شوهر مامانم رفتم و الان زندگیه تقریبا آرومی دارم 🙃💫

توی زندگیم هم چیزای خوب بود هم چیزای بد _هر کس دلم رو شکست هر کس ناراحتم کرد از زندگیم بیرونش کردم _ همیشه لبخند زدم و میزنم و هیچ وقت خسته نمیشم هیچ وقت نگفتم ازت بدم میاد زندگی گفتم برام مهم نیست هرکاری میخوای بکن در آخرش این خودم هستم که کنترلت میکنم نه کس دیگه ای

زندگیم پر از غم 😔💔💔💔

هیچ کس از هویتم خبر نداشت...نمیدونستن دخترم یا پسر؟ولی وقتی به دنیا اومدم دختر بودم و یهویی یه اسمی انتخاب کردن.زندگی تقریبا سختی داشتم و کنار خانوادم بودم(جدا از این حرفا من به جز خودم تقریبا افراد کمی رو دوست دارم حتی خانوادم)همیشه فشار رومه چون خواهرای موفقی دارم(از نظر مامان و بابامااا=/)و باید شبیهشون بشم...حالا،!تلاش کردم و درس خوندم و ازمون ورودی سمپاد دادم و قبول شدم و ۸ امم.یه مدته حال و هوام خوب نیست و جدیدا هم از مدرسه خوشم میاد...مهم ترین ویژگی های گفتنی همینام بودن برام‌.بای

زندگی من خیلی غمگینه😢 جوری ک وقتی میام ازش حرفی بزنم گریم میگیره😢 اصلا از زندگیم راضی نیسم اصلااا و ابدا😭😭😭😭😭

از گذشتم متنفرم.... ۱۲سالگی ساله خیلی پیچیده ایه ک الانم توش هسم ارمی شدم خیلی چیزا رو فهمیدم ،وقتی عصبی یا ناراحتم شجاع جصور میشم از درس خوندن متنفرم عاشق خواب

زندگی خوب تا اینکه فهمیدم دیگه قرار نیست اجازه بدن برم سمت رویا هام و تمام

1...سالم بود...مغذ پوک:/ 5 سالم بود...خنگ\: 10 سالم شد...نا امید/: 20 سالم شد... اتصال شما خصوصی نیست(:

خواهرم فوت کرد برادرام مواظبن بودن خوشحال شدم غمگین شدم مریض شدم خوب شدم تولدم شد خوشحال و غمگین شدم

من ی کسی بودم که زندگی و مرگم از وقتی بدنیا اومدم قطعی نبود .هش ماهه ام...برای همین پشت پام کامل تشکیل نشده و ی چال داره...الان 12 سالمه و بزرگ شدم...آدمای زیادی بودن که بخاطر این من رو مسخره کردن و یا متعجب شدند...داخل زندگیم چیز جالبی وجود نداره و یکنواخته:-)

به دنیا اومدم...! نابودم کردن ،گریه کردم...! قوی شدم...! من یه حذف شده ام...!

غم :) دلتنگی..:) تنهایی :) گریه..:)💔

عاشق شدنم سختی هایی که کشیدم😊اتفاقاتی که بین من و عشقم می افتاد روزای خوشی که باهم داشتیم

من سال ۸۹ به دنیا اومدم هی کودکیمم که گذشت امروز کلاس ششمم در آینده تماممممم تلاشمو میکنم توی ناسا کار کنم این بزرگ ترین آرزوی کل عمرمه بهم بگن توی ناسا قبول شدی از خوشحالی سکته میکنم

سختی کشیدم خندیدم:) امید وارم این تحمل ها آخرش بهشت باشع:)

تنهایی:))) ترک کردن:)) درک نشدن:)) خستگی:)))))

خو های🙂😂میدونی من ی مدت خعلی ناراحت بودم و افسرده حالت ولی ب چپمون بمولا این زمان میگذره چ خوشال باشیم چ غمگین پس زندگیمونو بسازیم اون خاطرات تلخم بریزیم دور اصن هیچی نمیشه درستو بخون درسته سخته ولی اگ همین الان آیندتو نشون بدم همین الانم حسرت میخوری ما قوی هستیم🙂💗خب تو اتفاق زندگیمم بود دیگ چیکا کنم همع داشتن زار زار گریه میکردن گفدم ی چی بگم😐🤣بای... =/

تنهایی تنهایی شکست شکست تنهایی شکست خشم انتقام درد رنج ...

بچه‌بودم‌باپسر‌داییم‌هم‌بازی بودم عاشقش شدم عابروم رفت‌کم‌کم‌بزرگ‌شدم‌درس خوندم‌‌میراکولر‌شدم‌مثل‌یک‌دخترمعمولی‌هنوزعاشقشم‌هنوزدرس‌‌میخونم‌هنوز میراکولرم‌

خب تو 9 سالگی بچگیمو ازم گرفتن و بجاش بهم عذاب وجدان دادن. رویایی داشتم که رسیدن بهش خیلی سخته و برای همین خیلی وقته تنها زندگی میکنم و پدر و مادرم پیشم نیستن. چون گفتی چهار خط فقط تونستم همینارو بگم مگرنه زندگیم خیلی بالا پایین داشته و دارم

همیشه گناهی که تقصیر دیگران بود و منو مقصر می دونست. خوشحال. شاد. ناراحت

تخته نرد،موزیک،وب،کتاب عمل لوزه ،فوت پدر بزرگ مامانم کلاس زبان قبل از کرونا

۱۱روز اضافه به خاطر قند مامانم تو بیمارستان اضافه موندم هزاران بار سوختم لوزه هامو همشونو برداشتم تو ۸ سالگی ۲۳فروردین امسال ارمی و ۲۰ خرداد امسال ببینم شدم، ۳۱شهریور۱۳۹۹وارد تستچی شدم

🍽خوردن.......😴🛌🏻خوابیدن........ 📳گوشی بازی کردن😁😂😂😂 بدبختی هم زیاد داشتم ولی دیدم دیگ همه نوشتنش من گفتم متفاوت بنویسم🐮🦥

بدبختی بی چاره گی بی پولی بعد از مدت ها عشق نمیتونم اعتراف کنم تنهایی بی کسی

به دنیا اومدم چند سال تولدم شد رفتم مهد کودک برادر دار شدم بعد با پسر خالمون خیلی جور شدیم و یبار هم کلا با خانواده مادری لشکر کشی کردیم به سمت گیلان 😍 ( محل زندگیم اصفهانه) رفتم مدرسه و همیشه توسط معلم سین جیم شدم 🧁 ( سین جیم مخفف سوال جواب 🌈)

به دنیا اومدن تو آیینه نگاه کردن شکستن دستم عاشق خودم شدن از خودم متنفر شدن ۹۹۹۹۹ بار عاشق شدن آرزوی مرگ خودم و اطرافیانم هیتر شدنم مسابقه ی چرتکه اومدن به تستچی و شرکت کردن توی این مسابقه

هرکاری خواستم کردم😁هرچی خواستم دیدم🤠هرچی دلم میخواست خوردم😋 هرجا خواستم رفتم😝هرطوری که دلم میخواست زندگی کردم😉با هرکی دلم خواست دوست شدم😎یه آرمی بودم🥲آرزوهام برآورده شد🤪خلاصه کلا ه.ه چی خوب بوده😇و البته هر نمره ای خواستم گرفتم😏

خب راجع به زندگیم من ازش راضی ام اولین خوابم و یادمه چهار سالم بود پدر بزرگمو از دست دادم از هفت سالگی حسابی کتاب میخوندم و دوازده سالگی نوشتن رو شروع کردم و هنوزم به صورت حرفه ای داستان مینویسم تو پونزده سالگی عاشق شدم هنوز اعتراف نکردم و نمیکنم چندتا نشست ادبی دعوت شدم با تستچی آشنا شدم دوستای خیلی خوبی پیدا کردم و از بابت از آقا ممد ممنونم

نمیدونم ولی هیچ دلیلی برای ادامش ندارم . من خیلی فیلم میبینم و مشاورم میگه به خاطر دوری از مشکلاتمه و بیشترین مشکلمم خانوادم هستش

پیش دبستان مهد کودک مسابقات سفر درس بسیار زیاد تاش برای موفقیت بازی سرگرمی تفریح مهد کودک

به دنیا اومدم بزرگ شدم رفتم مدرسه الانم دانشگاه آرمی شدم 😂😂😂

نفس کشیدن خوردن خوابیدن چرخیدن تو تستچی همین 🙃

زززیااادهههه

سیاه تاریک تنها یعنی خر از بار از کشیدن بار در زندگی خسته نشده که من شدم😐

1. از دست دادن دوستام بخاطر خانواده هاشون 2. آشنایی با هالیوود 3. پیدا کردن هدف واقعیم از زندگی 4. فهمیدن اینکه از خودم خوشم میاد و قوی هستم

یادمه ماشین اسباب بازیم افتاد تو دریا...آه...کلاس اول!...کلاس اول عالی بود.صخره نوردی،فوتبال دستی،فوتبال دستی انسانی،دزد و پلیس،گرگم به هوا و والیبال. عالی بود.کلاس دوم هم بد نبود ولـــــــی آنلاین بود. الآن کلاس سوم هستم و باحال است.

به دنیا اومدن خنده تولد یک ساله کی خنده ونیز همینطور ادامه دارد😂😂

درس خوندن. مقایسه شدن و درک نشدن. تلاش کردن برای شاد کردن والدین. قضاوت شدن و خطاب شدن به یه ادم دروغگو.

درس انیمه خانواده کتاب درس انیمه خانواده کتاب درس انیمه خانواده کتاب کلا همین طوری گذشت