عجیب ترین ..‌..

بچه بودم حدودا کلاس دوم . سوم با رژ لب سرمو قرمز مردم بعد زدم به لیوان شکوندم که مثلاً لیوان باعث خونریزی سرم شده🤣🤣🤣 خلاصه که مامانم اینا اومدن داشتن از خنده می‌کردن دختر خاله بزرگمم داشت از فیلم می‌گرفت و می‌فرستاد برای دوستاش هنوزم می‌خوام مزه بپرنون وقتی کنارشونم میگن سرت خون اومده بود الان خوبه🤣🤣🤣🔥🔥🔥

خیلی کار خاصی نبود ولی یکم دردناک بود یه روز تویه مدرسه امتحان ریاضی از ۶ تا فصل بود من من هیچی بلد نبود و نمیرسیدم تو یه‌روز بخونم برای همین روز قبلش به یکی از هم کلاسیام که خیلی هیکلی و قوی بود گفتم بیا دست راستم بشکون بعد گفتم تقصیر من هیچی نمیگم بعد این زد عین چی درد داشت ولی نشکست دستم برا همین با قمقمه زد آخرم فقط مو برداشت بعد رفتم مدرسه و امتحانو هم ریدم

شبش رفته بودم دکتر چشم، واسه اینکه تو چشممو ببینه یه قطره زد تو چشمم تا 12 ساعت تار میدیدم به مامانم گفتم نمیتونم سرکلاس بفهمم و میخورم زمین و اینااا خلاصه، نرفتم :)

گفتم چشم درد میکنه!(خیلی خوب نقش بازی کردم) همین سه شنبه هفته قبل این اتفاق افتاد

گفتم خوابم میاد مامانمم گفت بگیر بخواب😶

مامان مچ دست راستم شکسته و فردا هیچ امتحانی نداریم و هر زنگ ورزش داریم... همش الکی... میشه نرم مدرسه

توی حیاط پشتی مدرسه قایم شدم و زنگ آخر که بابام اومد فقط دست بابام گرفتم و دویدیم تا مدیر منو نبینه.....👍🏻🤣

گفتم احساس میکنم معلم نیومده و یکبار گفته بودم مامان احسال مرگ دارم دارم میمیرممم

کلاس اول که بودم از خونه فرار کردم رفتم روی سرسره پارک تا بابام نتونه بیاد بالا ولی آخرش بردنم مدرسه 😭

شکم درد با گریه و انگار میخواستم تو اون لحظه بمیرم

تا حالا غایب نکردم

هیچکار والا باید برم مدرسه😂🥲🫥

هیچکار‌‌‌‌...

هیچ ما با بد بختی باید میرفتم مدرسه اگه هم کاری میکردم مامانم مچمو میگرفت

خواب خوابیدم بعد هزار بار بیدارم کردن خوابمو سنگین نشون میدادم یا بعضی اوقات که میبردنم یه مهمونی که دوست ندارم میگفتم بخواطر مهمونی که بردینم دیسب دیر خوابم برد

خواب موندم تا حالا نشده نخوام برم مدرسه

یه سری با اسکیت برد خوردم زمین و الکی هی ادا در آوردم که خیلی بد خوردم زمین بعد به مامانم التماس کردم که خیلی حالم بده (الکی) آخرشم قبول نکرد و رفتم اون جهنم 🫠🔪🫴🏻

سرفه های الکی🪿