یک مهر چه حسی داشتین....

حس فرو رفتن در یک باتلاق ج.هنمی که توش کلی خ.وک احمق رو قراره ببینی و هیچی یاد نگیری

حس من یک مهر😫: وای خدایا مدرسه ها باز شد چه راحت بیدار شدم دیگه مرتب هستم همیشه درسام رو میخونم و سر کلاس به معلم گوش میدم🤗. اقا اینا همش برای روز اوله ها چون بقیه سال از این خبرا نیس😂

بیخود ترین روز تو امسال بود چون فهمیدم که برای دوستام ذره ای اهمیت ندارم

چون شهرمونو امسال عوض کردیم و مدرسه جدید رفتم خیلی بد بود،همه با دوستاشون،من تنها...جو کلاس خیلی بد تر از کلاس خودمون فرق میکرد...تو:بهترین حس برندس،من:درحال تعریف بد ترین حس🤡

⁷مهر تولدمه برا همین حس بدی داشتم چون میرفتم راهنمایی یه گوری بودم نکنه این مدرسه ای که قراره برن هیچ کسی نره من فقط برم و ضایع شم؟؟؟ ما ۳۰ رفتیم و از ۲ مهر ۱ مهر مال هشتم و نهم

خیلی حس خوبی داشتم و البته شوق چون دوستام رو می‌دیدم و کلی اتفاق های جدیدی را تجربه میکردم ولی از یه چیزی که خودمم نمی‌دونم کمی احساس ناراحتی داشتم ولی در کل عالی بود 🧸

همیشه خوشحال بودم ولی استرسم داشتم مخصوصا امسال که رفتم کلاس هفتم... هر سال هم شب قبل از شروع سال تحصیلی کابوس میدیدم😅

واقعا احساس خاصی نداشتم.... نمی دونم معمولیه یا نه؟؟

حس خوبی چون هفتم برای اولین بار رفتم مدرسه مورد علاقم

نمی‌دونم چرا بقیه از اول مهر بدشون میاد ولی من یه حس خاصی داشتم احساس می‌کردم که چیزهای خوبی پیش رومن ولی استرس امتحان نهایی روهم داشتم

حس بدبختی😔

حس بدبختی و فلاکت اخه این سواله میپرسی مشخصههعععهه دیگه

حس ع.ن

حس خیلی خوبی داشتم چرا؟ چون من درس میخونم و موفق میشم

حس بدبختی

حس دوباره متولد شدن

به طرز عجیبی دلم‌نمی‌خواست اونجا باشم، انگار اونجا جایی نبود که دوس داشتم و باید می‌بودم 💔

حس مسخره

عذابببببب😭😭😭😭😭😭

حس یه کنکوری بخبخ......😑😭

حسم یک مهر اینجوری بود که از یه طرف ذوق مرگ می‌شدم به خاطر اینکه قراره برم مدرسه دوستامو ببینم لوازم تحریرهای جدید برداشتم از یه طرفم ناراحت بودم به دلیل اینکه صبح باید زود باشم

حس اتمام خوشی ها و شروع ضجه زدن 🙂

حالم خیلی بد بود چون تابستون تموم شده بود

حس خواببببببب حس فحش دادن به همه.حس درد و نفرین.

باورم نمیشد باید برم مدرسه😐خلاصه خواب موندم ....

خوشحال از اینکه دوستامو میبینم ولی مدرسه درد و نفرینننن

گند ترین حال

دیدین اخرای سال به هرکی توی کلاس نگاه میکنید هرکار خوب و بدی که کرده رو یادتون میاد؟(شاید یسریاتون یادتون نیاد😭🤣) من اول مهر همیشه کنجکاوم برای اینکه بدونم هرکس چه کرکتری داره و چه آدمیه.

در مراسم ختم تابستان و تسلیت گفتن به دانش اموزان

یک مهر تو خونه بودم آخه مدرسمون ۵ مهر شروع شد 😀 ولی خیلی استرس و هیجان داشتم و خوشحال بودم

استرس

هیچ حسی نداشتم چون از ۱۵ شهریور مثل بدبختا میرفتم مدرسه 😫😫😫

خوشحالی و ذوق🛐

حس عذاب ابدی و سوختن با مواد مذاب

یک جای زیبا، با رود اب درختان میوه و هوای خنک و دلپریذ البته اگر پادگان نض.امی نبود، بسیار عالی و دل چسپ پر از خ.وک،خروس جن.گی، و س.گ های نگهبان با سیم خار دار و سیستم امنیتیه الکاتراس ولی چیزی که اینو قابل تحمل میکنه سانتاپه/این که میدونی فقط 8 ماه دیگه تموم میشه همین....(عکسی از مدرسه)

عالیییییی

حس فرمانده ی شکست خوردهتو میدون نبرد

هم خسته بودم هم خوشحال ولی بی حد و مرز مضطرب و گیج بودم ولی خب از قدیم گفتن بوی گند مهررر... باید همون خونه میموندم میخوابیدم