بهترین دوست خیالی عمرت

حقیقتش من تو بچگی خیلی انیمه آنشرلی رو می‌دیدم ( به قول خودش آنه با یه ه آخرش ) بعد خودمو آنه شرلی فرض میکردم ( وقتی تو گرینگیبلز بود ) نمی‌دونم گرینگیبلزرو درست نوشتم یانه 😁 و دیانا باری رو دوست صمیمیم تصور میکردم 🌚 تو خیالاتم با هم آشپزی میکردیم ، پیکنیک میرفتیم ، بازی میکردیم و ........ ببخشید اگه طولانی و بد بود 🙃

خب دوست خیالی که زیاد داشتم اما بهترینشون یه توپ بود که اسمشو با داداشم بوفی گذاشته بودیم😂 جالب اینجا بود که روی همه توپامون همین اسم رو می گذاشتیم 😐 یعنی علاقه در این حد🤣

من تنها دوستم خودم بودم چه در خیال و چه در دنیای واقعی تنها

خانم طلایی..های زندگی هیچوقت یادم نمیرتش🙂بچه که بودم یه فرشته طلایی بهترین دوست خیالیم بود بهش میگفتم خانم طلایی..هروقت زخمی میشدم میگفتم خانم طلایی حواسش بهم نبود هروقت خرابکاری میکردم میگفتم کار خانم طلاییه😂شبا همیشه بهش شب بخیر میگفتم🙂

یه عروسک دارم همدم همه دردامه ☻ همیشه با اون درددل میکردم و هنوزم که هنوزه میکنم☻

اسب شیشه ای ... تا قبل از پایه دوم ابتدایی هیچ دوستی نداشتم. واسه همین کل حیاط مدرسه رو می دویدم و تصور میکردم سوار یه اسب نامرئی هستم.

من مث ۹۰ درصد بچه ها باور داشتم عروسکا زندن و فقط خودشونو از ما قایم میکنن برای همین تا یه مدت هر روز از یه عروسک مراقبت میکردم و باهاش خوب و مهربون بودم تا برای تشکر باهام حرف بزنه🙂🪽🎀

خرس عروسکی‌م😃 در ضمن... نصف صورتش رو بچه بودم سوزوندم‌..

ی دوست خیالی کچداشتم که بچم هرشب به گریه هام گوش میکرد

چندتا بودن : مارنا برنا شینا تینا باهاشون بازی می کردم ✨ خیلی دخترای خوشگلی بودن✨ مخصوصا شینا رنگ موهاش خیلی جذاب بود صورتی و سبز پاستیلی💖

یه آهو رو فرشم بود دامبی خودمون با اون تو خیالم حرف میزدم

من خیلی دوست های خیالی داشتم و دارم مثلا بچگی یه عروسک خرگوش داشتم و دوست خیالیم بود

من یه دوست خیالی داشتم که فقط خودم میدیدمش اسمش آیسان، جنیست؟ نامعلوم!

دوست خیالی خیلییی زیاد دارم! ولی دوتا از دوست خیالی هام خیلی کنارم بودن که هنوز هم هستن چون هنوزم دوست خیالی دارم!! اسم یکیش هلن بود که واقعا خیلی دوسش دارممم اسم اون یکی هم بنِ،شوخه و وقتی ناراحتم خیلی کمکم میکنه😃 خیلیییی این دو تا واسم ارزشمندن امیدوارم یکی با همین اخلاق و رفتاری که دوستای خیالیم دارن پیدا شه!😃

ایوان همیشه کلی باهاش بازی میکردم و حرف میزدم دیگه بازی هر روزم بود

اسمش جینا بود بهترین دوستم یه دختر با موهای بلوند و چشمای صورتی یه چیزی شبیه مارین کیتاگاوا بود مهربون بود و عاشق یونیکورن همه دوستش داشتن تایپ ام بی تی ای اون ENFP بود..

یه گوریل سیاه بود ک باور داشتم زندس و هنوز هم باور دارم زندس و داره این متن رو میبینه

یسنا...یک دوست خیالی بود که با هم می رفتیم جنگل😇...جادو می کردیم...(چیه خب 6 سالم بود!)باهاش تلفنی حرف میزدم...😄...یسنا بدهید به من...:)😂

ترانه رکابی زاده

خب منم یکی داشتم اسمش لیا بود

این خوشگله که تو ی فیلم پری رویا ها هست

دوست خیالی من یه آدم بود که تو ذهنم باهاش وقت میگذروندم....‌

همون دوستای واقعیم وقتی تنها میشم فرض میکنم که پیشمن🙃

من یه عروسک خیلی محبوب برای خودم داشتم، اسمش رو هم ( هستی) گذاشته بودم، نمیدونم چرا ولی خب خوشم میومد اون عروسک خیلی بزرگ بود تقریبا یکم قدش از من بلندتر بود🤍خلاصه که علاقه من به این عروسک اینجوری بودکه برای مهمونی امادش میکردم کفشاشو دستمال میکشیدم میزاشتم تو جاکفشی و و و.....🍭😗

من سه نفر رو تو ذهنم تصور می‌کردم وقتی اعصبانی بودم با اونها حرف میزم یا وقتیکه ناراحت بودم .