اسم کتابو چی میزاشتی؟

اگر یک کتاب می نوشتم در مورد اتیسم،اسمش رو می ذاشتم((دوست دارم زندگی رو))چون به نظر من کسایی که اتیسم دارن واقعا یه مشکل بزرگه و یه بیماری‌ هست که درمان خاصی براش نیست پس برای همین در مورد اتیسم گفتم اسمش رو هم گذاشته بودم دوست دارم زندگی رو یعنی دوست دارم زندگی رو حتی اگه متفاوت باشه.

اگه یک کتاب مینوشتم در مورد نگرانی های دخترانه،اسمشو میزاشتم (دختریم و هزار مشکل)چون ما دختران خیلی استرس میکشیم.سر درس،سر عشق و حتی سر پریودی.باید از حقوق ما حفاظت شه🫶🏻❤️

اگه کتاب مینوشتم درمورد ماه بود و اسمشو میزاشتم الهه ی ماه سرخ

اگه یه کتاب می‌نوشتم در مورد ...معنای زندگی ..اسمشو میزاشتم ..من سخت رویا میبافم ..

اگه یک کتاب مینوشتم در مورد زندگیم اسمشو میزاشتم (یادگاری از گذشته) موضوعش دلیل این اسم رو میرسونه اونم اینکه این کتاب مخصوص دخترای نوجوون هستش و مشکلاتی که تو این دوره از زندگیشون تجربه میکنن و دوست دارم با خوندن این کتاب متوجه بشن که توی این دوره از زندگیشون فقط اونا نیستن که یکسری چیزارو تجربه میکنن و یجورایی میشه گفت حس خوبی میخوام بده به هرکسی که اون کتابو میخونه:)))

اگه یه کتاب می‌نوشتم که در مورد اتفاق افتادن یک ق.تل مرموز در شهر بود اسمش رو می ذاشتم راز تاریک مرگ

اگه یک کتاب می‌نوشتم راجع به مدرسه اسمش رو میذاشتم واقعیت مدرسه چون اسم جالبیه دیگه همین🤡👺👍

اگر یه کتاب مینوشتم درباره زندگی خودم مینوشتم و اسمشو راه های فرار از من ! میزاشتم و دلیلش اینه که داستان درباره خودمه

اگه یه کتاب مینوشتم راجب خودم اسمش میزاشتم دختری که لبخند زد

اگه خودم یک کتاب درمورد خودم مینوشتم اسمش رو میذاشتم بدبخت

اگر یک کتاب مینوشم ...اسمش میزاشتم وهزار و زاروپو در دنیا زمین زیرا یک کتاب دارم مینویسم درمورد وهزار و زاروپو که تکمیل فقط منتظر ناشرم تایید کنه اگر تایید کرد جلد 2 اش مینویسم اسمش هم چون زاروپو نقش اول و وهزار اینه زمین ورنج و اینبار همه اتفاق قرار تو زمین رخ بده اسمش میزارم وهزار و زاروپو در دنیای زمین

سختیای زندگی اسمش رو میزاشتم ، آسیب های من در زندگی چون من زندگی خسته کننده و سختی دارم

انسانیت اسمشو میزاشتم چیزی که هیچ کس ندارتش

اگر یه کتاب می نوشتم درمورد کسی که داره به این سوال جواب میده بوده اسم کتابش هم سوالی که کتاب شد توضیح: فقط یه سوال ساده نقطه شروع یک کتاب می شود

نام کتاب :درختان شهادت میدهند. چرا این اسم؟ اصن موضوع کتاب چیه؟ : موضوع کتاب اینه که یه دختری توی یه جنگل بزرگ توسط چندنفر به ق**تل میرسه بعد اونجا هیچکی نبود ک ببینه چرا مرده و چطوری این اتفاق افتاده....

اگه یک کتاب مینوشتم در مورد یه جهان فانتزی اسمش رو میزاشتم : دنیایی که بد ها خوب میشوند. بد به معنی شرور نیست بلکه از حال بد میاد و این کتاب چگونگی پیدا کردن حال خوب رو به صورت فانتزی توضیح میده.

اگه یه کتاب مینوشتم در مورد لبوبو اسمش رو میذاشتم دنیای هیولا ها چون عاشق این عروسک هستم

درمورد سختی و کنار زدنش اسمشو میزاشتم **کلید نجات** یجورایی فانتزیش میکردم مثلا گم شدن توی افکارش و جنگیدن باهاشون

اگه یک کتاب مینوشتم در مورد دنیایی که می تونستیم داشته باشه اسمشو میزاشتم زنگی افسانه ای من چون می خواستم یه ترکبی از افسانه های قدیمی دنیای مدرن باشه

راجب خودم و اسمش: اون دختر

متاسفانه خلاقیت ندارم

یک کتاب مینوشتم درمورد «جهان» و اسمشو میذاشتم «رویایی بیکران» و توی این کتاب ستارگان و زمین از قدمتشون و قدرت خدا صحبت میکردن.

اگه یه کتاب می‌نوشتم در مورد دو زوج عاشق اسمشو میزاشتم شکست خورده ها چون آخرش زن بر اثر تصادف یا بیماری نمیدونم بین این دوتا فوت می‌کنه و مرد هم با آخر عمر با حسرت به در و کودکانش نگاه میکند