
تو بچگیت با چی بهترین خاطره هارو داشتی؟
اتمام مسابقه | 1404/05/05 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |

این بشر:

لالایی هایی که بعد گوش دادنش تا ۱ هفته دپرس میشدیم🥲
لپ لپ، خونه درست کردن با بالشا
اون بازیه که تو کامپیوتر بود کیک درست میکردیممم (بخدا اسمشو یادم نمیاد)
سی دی هایی که توی دستگاه میزاشتیم
رویا دیدن...

خاطرات منو دختر خالم با ایشون بود😂☝🏻
دوبله های سورن😭😭😭
خونه ی مادر بزرگه 😂😂
هدیه گرفتن و فیلم دیدن💚💜💙💛💗
با زندگی ، چون مثل الان چیزی اونقدر بد نبود یا من نمیفهمیدم👹

این ست قابلمه و بشقاب 🥲 یادمه وقتی میرفتم کوچه با خوم میبردمشون و توشون رو با سیمان و خاک پر میکردم تو همچین خاله بازی ها معمولا نقش بابای خونواده یا جومونگ رو بم میدادن ، در این حال بازم آشپزی میکردم 🥲🥲

شب تو آسمون..ماهم خوابیده...لحافی از ابر.. رویش کشیده...از توی جنگل....ازاون پایینا....صدایی...میاد صدایی تنها....ماه مهربون...دستش میگیره......ی چتر ابری تا پایین میره....
خرید 🤣
۶ سال قبل شروع مدرسه🎀
دختر خالم تو بیشتر موارد و وقتی می رفتیم باغ کسی
از خنگ بودنم یبار تو مسافرت یه مغازه صنایع دستی دیدم میخواستم برم توش تپ خوردم به شیشه درسته مغازه بسته بود
اسباب بازی هام، دوستام، همون شامپو که توش تیله داشت، دوچرخه ام، کارتون های مورد علاقه ام
با نوشمک«یخمک » بمبی🥲
جم جونیور(:
وقتایی که میرفتیم خونه ی مامان بزرگم من به سبزی هاش دست میزدم اونم عین سگ منو میزد منم صدای خر میدادم 😂🥰
با خونه ی قدیمیمون که واقعا هم قشنگ بود و تازه حیاط داشت🫠 اینقدر برای دوچرخه سواری اونجا زخم خوردم، هنوزم ردش مونده😂ولی دوستشون دارم🥲
پسر عمه ام/سی دی کارتون/پارک/روز اول پیش دبستانیم/گوشی مامانم😂/ماکارونی
با خونه قبلیمون

خواهرم اسباب بازیام خانوادم💘💘
بازی کردن با بچه فامیل
تولد ۴ و ۵ سالگیم🎂
دوچرخه ام باهاش میرفتم کل کوچه و خیابانا رو میگشتم، با دوستام مسابقه میدادم ((:
همبازی بچگیام لبخندای از ته دل بدون دقدقه بودن عروسکم مامانبزرگم استخر بادی خونه بازی
عروسکم خوراکی هایی که میخوردم مث رنگارنگ
طور ی توی وسطی جا خالی میدادیم انگار توپ بهتون بخوره واقعا میمردیم😞🌟🎀
از روی مبل میرفتم بالا،مثل بختک میچسبیدم به دیوار،با یه چکش زرد رنگ پلاستیکی،میزدم به دیوار و میگفتم ، من میخوام بنا بشم.😭🤣
با خونه بالشتی و پفک پونصد تومنی :)
تو بچگیم، بهترین خاطرههام با چیزای ساده بود... 🎈 بادبادکی که با بابام توی پارک هوا میکردم 📼 کارتونایی که بارها و بارها میدیدم و هیچوقت برام تکراری نمیشدن 📦 یا حتی یه جعبه مقوایی که توش یه دنیا ماجراجویی قایم شده بود واقعاً لازم نبود چیز خاصی داشته باشم؛ فقط کمی خیال، یه ذره وقت، و یه لبخند کافی بود تا خوشبختترین بچه دنیا باشم.
سک سک بخر مامان... روی سیدیم خش افتاد
خوری "اسم عروسکم بود" 😶
یادم نمیا...:)
شاید خیلی کرینج باشه ولی ی انیمیشن بود اسمش رو نمیدونم …ولی خیلی خوب بود..انگار با اون بزرگ شدم
یادم نی
خواب ، خواب ، خواب:/
آب بازی کردن توی حیاط خونه مادربزگ با خالم و پسرداییم. حیوانات بازی با پسر عمو هام و خاله بازی با پهاشون طوری که من مامان بودم پسرعمو بزرگم بابا و پسر عمو کوچیک ها دو تاشونم بچه ی ما بودن .چادر زدن توی حیاط مامانبزرگم و خونه ساختن توی اتاق خونه ی مانبزرگم با چادر های نماز یا با بالش با پسر عمو هام
ماشینبابام(یهنیسانآبیبود)
کارتون ها و انیمیشن ها
دو تا بند بودن یکی قرمز بود یکی طوسی بایم درخت بزرگ کاج وقتی هفت سالم بود با پسرداییم اون دو بند رو بستیم به درخته و هنوزم بند ها اونجان
دوستای دوران کودکیم
شکلات و نخود و کشمش که مامان بزرگ بهمون میداد و چای نباتایی که تو باغ میخوردیم🙃🥺🌟
سیدی های باربی
شاید دیدن کاتون الان دیگه باهاش حال نمیکنم

بازی کردن با دختر عمهام و دیدن سریالا با خانواده موقع شام و ساز زدن مامان و بابام
وقتی داداشمو اذیت میکردم و خودمو میزدم به موش م.ردگی و داداشم میترسید
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
سک سک بخر مامان..
روی سیدیم خش افتاد....
😂😂😂
آب بازی کردن توی حیاط خونه مادربزگ با خالم و پسرداییم
حیوانات بازی با پسر عمو هام و خاله بازی