
فک کن از زندگیت یه کتاب ساختن و کل جهان قراره اونو بخونن توی صفحه ی اخرش چی مینوشتی؟ 🙂
اتمام مسابقه | 1404/04/29 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |

در نهایت همه چیز پایانی دارد و این پایان از راه خواهد رسید چه زود و چه دیر! و حال پایان این کتاب از راه رسیده است و تا پایان فقط چند کلمه فاصله دارد. و هم اکنون تنها چیزی که میخواهم بگویم این است؛ (حتی اگر صدای قشنگی نداری آواز بخوان،نقاشی بکش حتی اگر خیلی هنرمند نباشی ، برقص حتی اگر در رقص خوب نیستی ما انسان ها بقدری زندگی رو برای خودمون سخت کردیم که فراموش کردیم فقط یه انسانیم) _پایان. توروخدا لایک کن پدرم دراومد سر این😭.
همه چیز ناعادلانه بود
هیچ وقت زندگی خودتون رو با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از پشت پردهی زندگی آنها خبر ندارید...
مینوشتم: امیدوارم تمام کسانی که درک نشدند درک شوند تا مثل من که درک نشدم از زندگی خداحافظی نکنند🥺🥺 تا همه بفهمند چی کشیدم تو این ۱۳ سال زندگی پر از مصیبت😭😭

زندگی واقعی ،خیلی عجیب تر از کتاب هاست.هم ساده تره،هم پیچیده تر.مثل بعضی کتابا خوب و بد داره ولی نه انقد واضح.پایانش برا همه میرسه.بعضی وقتا عزیز ترین کساتو از دست میدی.کسایی که بهشون امید داشتی انسانیتشونو از دست میدن.ولی تو باید نگهش داری.تو هرگز نباید انسانیتتو از دست بدی.
و او رفت اما یادش همیشه باقیست...🥰😁😜
همه برابرن چه سیاه پوست چه سفید پوست چه مومن چه کافر و چه زن و چه مرد🤌🏻🥲
خب، این داستان ما هم رسید به آخرش. ولی مثل قصهها نیست که کلاغه به خونش برسه. یه جاهایی انگار کلاغه گم میشه، یا اصلاً خونهای نداره که برگرده. اما مهم اینه که تو همین گمشدنها و بیخونهشدنها، یه چیزهایی یاد میگیریم که تو هیچ قصهای ننوشتن. امیدوارم شما تو زندگیتون، حتی اگه کلاغتون به خونه نرسید، یه جایی برای خودتون پیدا کنید که آروم بگیرید و دوباره شروع کنید
من بد نبودم اما دیگران چرا . زمینم زدند و خندیدند هربار خودم دست خودم را گرفتم و میان راه سخت موفقیت که پر از خورده شیشه بود دویدم .

حتی اگه زندگی آزادانه تر بود ، اگه اجازه نمی دادم بقیه زندگیمو کنترل کنن ، الان از پایان خوشحال نبودم من سعی کردم ولی هیچ وقت به چیزی که میخواستم نرسیدم چقدر باید خدا رو شکر می کردیم ؟ خدا رو برای چی شکر می کردیم ؟ با اینقد بدبختی ، با اینکه میدونستم هر روزم مثل روز های دیگه س ، مجبور بودم صبح از خواب پاشم ، چون یه نور امیدی در من وجود داشت . ولی بدون اون زود تر تموم می شد . کاش یکی صدامونو میشنید ، تا زندگی مثل رویا هامون بشه ولی هیچ وقت نشد تهش آدم بد ها بردن و فهمیدیم بیخودی تلاش کردیم
او در زندگی با تمام توانش برای بدست اوردن زندگی بهتر جنگید ولی نمیدانست زندگی همون لحظاتی بود که برای زندگی بهتر می جنگید
هیچوقت فکر نمیکردم که به آرزو های قدیمی ام بخندم و یا از آرزو هام با درد دست بکشم.....
"در این دنیا، عدالت گاهی در سایهی ناپیدا میماند و حقیقت، فقط در لابهلای واژههای تلخ خودش پنهان است. شاید زندگی، بیرحمترین معلم است که درسهایش را با سختیها و فریادهای ناگفته میآموزد؛ اما در این بیعدالتی، همواره یک سوال بیپاسخ باقی میماند: آیا اصلاً ارزش داشت که برقصیم وسط این بادهای تند؟"
زندگی یکی از یکی بدتره:))
تا معلم نفهمیده این روش هارو امتحان کن 🤣
الکی دنبال چیزای خوب نباش یا حسرت یه ماجراجویی خفن رو نخور چون چیزای باحال سمتت نمیان تو باید بری
هی نگران نباش.

زندگیتو با مال دیگران مقایسه نکن چون تو باید قانع باشی و از همینم لذت ببری حتی اگه شانس خوبی نداشتی🍄با قر زدن و قانع نبودن به زندگی بیشتر خودتو عذاب می دی ☆
ما اسب نیستیم ما انسانیم و انسان ها وجدان دارن
ای کاش همدیگه رو قضاوت نکنیم و بهم احترام بزاریم. وگرنه میتونستم بیشتر باشم توی زندگی ಥ‿ಥ
و با این وجود زندگی کرد چون زنده بود.....
سعی کنید شبیه این نشوید هاهاها
او همچنان در میان تعادل و یافتن حقیقتی است که در درونش جاری بود.سرگردان و نامطمئن ولی قدم بر میداشت تا کشف کند و سرانجام .. در میانهی نورهای جاری از زخم هایش ، خود نیز نوری شد در تاریکی
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
کاربر« یه بیکار » این چه چیزای میاد تو ذهنت؟ 😂😂