
سلام🫠 جمله رو کامل کنید:می.تر.سم از... برای مثال:میتر.سم از تنهایی دلیل تر.سه تونم می تونید بنویسید(اختیاری) ناظر جان قربونت برم لطفا رد نکن🥲
اتمام مسابقه | 1404/05/01 |
ظرفیت مسابقه | 70 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
من از ادمای بد ذات میترسم چون به نظرم یه قلب بدجنس خیلی ترسناک تر از یک ظاهر ترسناک و زشت هست چون این ادما میتونن این قلب زشت و ترسناک رو پشت نقاب های فرشته مانند پنهان کنند

میترسم از شلوغی میترسم از خلوتی میترسم از از دست دادن عزیزانم میترسم از خوشحالی زیاد میترسم از غمگینی زیاد میترسم از دوستان زیاد میترسم از تنهایی میترسم از...زندگی! و این ترس تنها دوست صمیمیست که تا گور با من میآید...:)
از اینکه تنها بمونم میترسم.. عزیزترین کسانم تنهام بزارن...

می ترسم از زمانی که دیگه خونه مامانبزرگم جمع نشیم 🖤
ترس از اینده، شاید بزرگترین ترسم همین باشه چیزی که حتی نمیتونی ببینیش چیزی که حتی وقتی خیال میکنی پیشبینیاش کردهای باز هم غافلگیرت میکند... و من ترسم از زخم هایی هست که هنوز نرسیدن و نمیدونم تا چقدر عمق دارن

میترسم از از دست دادن عزیزام او موقع دق میکنم
می ترسم از تنهایی و از دست دادن عزیزانم و مخصوصا خانواده
میترسم از ادم ها؛ همانطور میترسم از تنهایی انسان ها ما را ذره ذره نابود میکنند، همانطور که تنهایی ما را به تاریکی میکشاند... خیلی کتابی شد دیگه به من چه🤷🏻♀️
میترسم از دوست شدن باکسی علت:خنجر از پشت
میترسم از طرد شدن میترسم از تنهایی میترسم از درک نشدن میترسم از تاریکی میترسم از آینده آره میدونم نباید بترسم میدونم ترسم به جا نیست اما این ترسا تقصیر من نیست تقصیر کسی هست که تو تاریک ترین لحظه ی زندگیم درکم نکرد و طردم کرد و تنهام گذاشت و من در تاریکی محض نمیدونستم لحظه ی بعد چی میشه پس من از تاریکی و درک نشدن و طرد شدن و تنهایی و آینده میترسم
میترسم از اینکه نتونم انتظارات خودمو برآورده کنم💔
میترسم از سوسک

من ترس از فضای بسته دارم چونکه احساس میکنم دیگه از اونجا در نمیام یه بار داداشم داشت شوخی میکرد باهام بعد پتو رو کامل کشید روم بعد من ۱۰دقیقه بیهوش بودم 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

میترسم از (از دست دادن عزیزام و حس تنهایی)
میترسم نتونم اون چیزی که میخوام باشم
میترسم از ترسیدن !

من ... میترسم از اینکه ی روز صبح بیدار بشم و ببینم که ... کسایی که میشناختم دیگه خودِ قبلی شون نیستند ... آدم ها تغیر میکنند ... آدم ها میروند ... و هنوز جای یکی کنار ما بر روی تخت گرم است ... ولی خودِ آن شخص ... خیلی وقت است که رفته ... و هنوز من او را به یاد دارم ... .
می ترسم از ترسیدن
می ترسم از دندون پزشکی.

میترسم از تنهایی من مهر ماهیی هستم که همه رو سعی میکنه راضی نه داره ولی اخرش خودش تنها میمونه

می ترسم.از خدا
میترسم از اعتماد

میترسم از روزی که در آینه بنگرم و تنها یک سایه خالی از خود ببینم، از اینکه همه چیز اطرافم رنگ باخته و زندگی به یک بازی بیمعنا تبدیل شود. این حس پوچی، مانند یک پرده ضخیم بر روی خوشیها کشیده شده و انسان را در سیاهی خود محبوس میکند..

می ترسم از روزی که بیدار شم و کسی از عزیزانم نباشه، از روز جدا شدن می ترسم، از حس تنهایی، از اینکه بدونم کسی رو ندارم می ترسم..

میترسم از تنهایی(منظورم خونه تنها موندن نیستا)، ولی از شلوغی میترسم. خلاصه این وسط موندم دیگه😐
از آدم ها
میترسم از روزیکه هیچ انسانی تو دنیا در چند سال بعد مثلا یکی یا دو سال بعد نباشه
میترسم از خودم از این که روزی تبدیل به چیزی بشم که الان ازش نفرت دارم
میترسم از اینکه یروز افسرده بشم میترسم از روزی که نتونم راه برم میترسم از روزی که نتونم خانوادمو ببینم میترسم از تنهایی میترسم ادم هایی که انسانیت ندارن💔🙂
میترسم از اعتماد دوباره به آدما:)مثل دفعه قبل این همه سختی دوباره؟
من میترسم از دنیای پشت آینه با اون نگاه سرد و لبخند بیروح
می ترسم از تاریکی و روزی که آخرین باری باشه که عزیزامو ببینم
میترسم از مار و سوسک و ارتفاع
از کادو باز کردن چون ممکنه توش یه چیز چرت باشه
شاید از اینکه ترکم کنه اونکه دوست دارم برام ترسناک باشه شاید هم فراموش کردن اهدافم
میترسم از… از دست دادن کسایی که دوست شون دارم
از ارتفاع چون با دوستم پارکور می رفتیم افتاد تا یه سال نتونست راه بره
میترسم از لحظهای که بفهمم تمام انتخاب هایم، فقط راههای مختلفی بودند برای رسیدن به همان پایان از پیش نوشته شده...
می تررسم از اینکه برگردم از اول چون سختی زیاد کشیدمتا به اینجا رسیدم.
میترسم از تاریکی
می ترسم از این که زمان نگذارد
می ترسم که علاقمو متوجه نشه و بمیرم میترسم از وقتی که عزیزانم نباشن میترسم از وقتی که با خودم تنهام میترسم از وقتی که ایرانی نباشه
می ت رسم از پس زده شدن. چون تاحالا خیلیا براشون مهم نبودم و ترکم کردن😶
میترسم از زمان،چون تا میخوام توش خوش باشم زود منو ترک میکنه
میترسم از مرگ
میترسم از اینکه تنهایی بمیرم و کسی صدامو نشنوه
میترسم از از دست دادن عزیزام:))
میترسم از عشق تحمل دوری و مرگ و دردشو ندارم
میترسم از ترس چیزی که حداقل هرروز حس میشه و آرامش رو پس میزنه و خودخواهی ش رو نشون میده.
فضای بسته، حس خفه بودن میده. انگار قراره تا ابد اونجا بمونی

خانوادم بمیرن و من زنده بمونم
میترسم از وقتایی که عصبانی میشم چون میدونم چه کارایی میتونم انجام بدم😔
میترسم از اینکه نتونم انتظاراتم رو بر آورده کنم:)
می.ترسم از اینکه عزیزامو از دست بدم(البته از خدا هم باید ترسید🌷)
میترسمممم تنها شمممم بدون نگات دوبارهههه کاش بگییی تا ابددد قاشقمون ادامه دارهههاه
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)