خنده دار ترین چیزی که تو بچگی دوس داشتی انجام بدی ؟

دروغ چرا؟دوست داشتم دخترکفشدوزکی بشم😂👌 (میدونم لیدی‌باگه ولی من اونموقع خیلی بچه بودم با دوبله میدیدم)

به خربزه میگفتم خرگو.زه😂

آخه مگه من یادمههههههههههههههه البته یه دونش این بود مسواک مینداختم تو آب به سطل میگفتم بهش شنا یاد بده

بچه که بودم همیشه دوست داشتم ببینم لک لکا چطوری بچه میارن خونمون... موقعی که پسر دختر خالم میخواست به دنیا بیاد همش به جلوی در میرفتم که لک لکارو ببینم که دارن بچه رو میارم😂😂

دوست داشتم خودمو از بالای سرسره ی مدرسه پرت کنم ببینم چی میشه آخر انجامش دادم افتادم دستم شکست🥴

من فکر می کردم بجنورد یعنی یه برج بزرگ که ملت توش زندگی میکنن و تو ۱٠ سالگی تازه فهمیدم اسم شهره😀💔 و اینکه یه بار بابام بهم گفت که نقاشیش خوب نیست اما خطش خوبه منم فکر کردم منظورش اینکه میتونه یه خط رو صاف بکشه 🗿🙈

مامان میشدم عروسکام بچه و همیشه خدا فقیر بودم با وسایلام مث قابلمع اینا غذا درست میکردم به نینی هام غذا میدادم یه مامان نمونه بودم اصلن با😂💔یادش بخیر اگه تو هم یادت افتاد یا اینکار هارو کردی بکوب رو لایک؟ ♥😂

عمه م عمل داشت منو با آجی بزرگم گذاشتن خونه عموم اینا بعد ما می‌خواستیم باهاشون بریم بیمارستان مامانم بهمون گفت یه بچه خور دو متری هست که داریم می ریم اونو به پلیسا تحویل بدیم و من چهار ساله تا دو ماه خواب و خوراک نداشتم از ترس😑⚰️ مادر من مگه تو مسلمون نیستی پس این چه دروغی بود😂💔

یه بار یه مورچه دهنم گذاشتم

خیییلی دوست داشتم همه چیز رو یک بار بخورم، عادی ترینش خوردن خمیر بازی بود 🥲😂

خنده دار ترین کاری که میخواستم انجام بدم این بود که میخواستم از برج میلاد بپرم

وقتی بچه بودم فکر میکردم که وقتی زلزله میاد یه اژدها بزرگ میاد آسمون و یبار وقتی زلزله اومد کل خانوادم رفتن حیاط خونمون وایستادن و منم رفتم پارکینگ تا اژدها رو ببینم.

پر پرنده ور می‌داشتم سعی میکردم پرواز کنم، 😝😝😝

به عروسکام التماس میکردم که تورو خدا حرف بزنید یا تکون بخورید قول میدم به کسی نگم

دستامو مث پرنده ها تکون میدادم میخواستم پرواز کنم 😂

عروسکام رو زیر نظر داشتم تا حرکت کنن و حتی قسمشون میدادم ک به کسی نمیگم فقط تکون بخورید🦦

شیشه ی تلویزیونو بشکنم و برم توی تلویزیون پ.ن چق ساده بودمممم😂😭

من که همیشه خدا دوست داشتم سریع تر بزر گ شم تا جراح بشم. یه بار شکم عروسکام رو گرفتم پاره کردم عملشون کردم.هیچی دیگه همیشه عروسکام رو به صف میکردم مثل شاگردا بعد مثل معلما بهشون درس میدادم. وسایلمو تو یه کوله پشتی میریختم و با عروسکام میرفتم ماجراجویی اصلا یه دورانی بود.

دختر کفشدوزکی یادش بخیر تبلت رو میدادم بابام میرفتم لباس دخترکفشدوزکی ام رو میپوشیدم میگفتم آهنگ دخترکفشدوزکی بزار فیلم بگیرید هی می‌پریدم رو مبل ها اینور اونور میرفتم🤣

دزد بشم

دلم میخواست بزرگ بشم:)

دلم می خواست بدونم که خواهرم راجع بهم چی فک می کنه -البته الانم اینو می خوام ولی اون موقع واقعا فکر می کردم فکر های بدی راجع بهم می کنه...-

می خواستم بدونم وقتی چراغ خاموشه چه حسی داره چون هروقت خاموش بود من فرار میکردم🤣🤣

مسخره تریناشون مربوط به شغله🗿 دلم میخواست راننده تاکسی زرد بشم💃 دلم میخواست بزرگ شدم فروشنده بشم و به اجناسم تخفیف ۱۰۰ درصدی بزنم😂 اون یکیم قابل پخش نی اصن...🫣