از اسمش معلومه دیگ من خودم پتو رو مینداختم روم مثلا روح بودم
اتمام مسابقه | 1403/10/03 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
نمیدونم
همیشه این برچسب هارو جمع میکردم تا برای یه جای خوب اسفادش بکنم. همیشه هم با دوستان عوض میکردم ولی با شرط " یه بزرگ میدم دوتا کوچیک بده" . آخر هم هیچ جا استفاده نشد و الان معلوم نیست کجاست :)
والا من با سرنگ واقعی به عروسکای پارچه ای آمپول میزدم با آب بعد خیس که میشد گریه میکردم میگفتم مامان عروسکم ج.یش کرده🤧😂🙂
خودمو مینداختم رو تخت بعد میگفتم چرا اینا نگرانم نمیشن؟ مثلا فکر کنن م*ر*د*م 😂😂😂
مگس تو اتاقم میدیدم دستمو میگیرفتم بالا که منو بلند کنه ببره 👺💃🏻🥰💅 تیله میکاشتم تو باغچه تو گل های همسایمون اب +پودر حشره کش+زردچوبه میریختم گلاش خراب شه 👺😱🥰💅 تو حموم ادای اشپز هارو درمی اوردم و با صابون و اب و شامپو شیرموز درست میکردم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
خوردن کاغذ جالبه؟ 😍😍💔💔💔
برای عروسکام عروسی میگرفتم و بعدش منتظر عروسک سومم میمونم🙄💔
والا چی بگم چسب رازی میریختم رو دستم وقتی چسبش خشک میشد میکندمش😂 یک حالی میداددددد😂
کلیپس میزدم به دهنم بعد میرفتم جلو آینه ببینم چه شکلی شدم😐😐 وقتی ۷ سالم بود برای اینکه کارای بد نکنم مامانم بهم گفت تو لوسترمون دوربین هست و معلمت داره نگات میکنه و نباید کار بد کنی و منم عین اسکولا باور میکردم😁😁
من چادر رو دور کمر گره می زدم مثل دامن و احساس می کردم خیلی قشنگ شده💔
وایی یادم ننداز 😂 کش.تن پنحاه تا جوجه رنگی بدبخت این بدترین کاری بود که میکردم😁البته دست خودم نبودا اون موقع بچه بودم ولی الان به شدت عاشق حیوونام و تا جایی که میتونم بهشون اسیب نمیزنم و ازشون حمایت میکنم
میخواستم ببینم چراغ یخچال کی خاموش میشه 😂
والا ، کل منگنه ی مبلامونو میکندم ، از روی چوب جدا میکردم پارچرو 🤡 ، خمیر دندون میخوردم ، بعد تو حموم ، با شامپوعا معجوب جادویی درست میکردم ، یبار سعی کردم بخورمش ....
همه ی کارام هههههه
وقتی بچه بودم بچه های که میچسپیدن بهم یا همون دوسم داشتن رو گم شون میکردم (مثلا یبار یه دختره که اون موقع من ۵ سالم بود اون ۳،۴ سالش میخواستم برم مغازه سر کوچمون دنبالم راه افتاد منم از خونمون دور شدم بعدشم بدو بدو از یه مسیر دیگه اومدم خلاصه بعد ۶ روز پیدا شد😅)
من خودم را به مبل اویزان میکردم تا ببینم مامان و بابام میان نجاتم بدن😐😂
با سنجاق سرام برای خودم ناخون مصنوعی درست میکردم و ع//شوه میومدم :)))))
پشت تلویزیون رو نگاه میکردم فکر میکردم کسی اونجاست
سوراخ کردن پاک کن ،
شبا خودمو به خواب میزدم بابام از رو مبل بلندم کنه ببره تو تختم:)))))
میخواستم چایی بزارم بعد اب رو گذاشتم رو گاز و رفتم بعد ۲۰ دقیقه برگشتم گفتم چرا این اب جوش نیومده؟ بابام گفت چون زیر گاز خاموشه🥸🤌
هیچی فقط با این عزیز همه کاری میکردم جز چسب زدن
وای من یه عروسک ادمی زشت سیاه پوست پسر داشتم یعنی عاشثش بودم دوست گرمابه و گلستانم بود اسمش بیتا بود با اینکه پسر بود حمومش می بردم بهش غذا می دادم و.. جونم براش در میرفت بعد ها اسمش به حسن کچل تغییر کرد و بعدش توسط من سرش با قیچی پاره شد چون سرش پلاستیکی کچل بود بله اون توسط صاحبش به قتل رسید دلم براش تنگ شده خیلی وفادار بود
گوشیمو گذاشته بودم جلوی مهمونا ازشون فیلم میگرفتم .بعد رفته بودیم بیرون. به مامانم گفتم، داشت منو می کشت. بعد که اومدیم خونه درو که باز کردن گفتن چرا این کارو کردی؟ هاااا؟ خلاصه که هرشب قبل خواب یاد اون قضیه می افتم از تو خودمو میکشم. از بیرون هم 😳 میشم 😂😂😂(مهمونامون دختر خالم و دختر عموی مامانم بودن)
میرفتم دم پنجره چشمک میزدم اونی هدف گیری کرده بفهمه میدونم کجاست😂
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)