خب تو این مسابقه باید خنده دار ترین و اسیدی ترین فکر های بچگیتونو بگید ✨ حالا خیلیییی سم نباشه اشکالی نداره 💕
اتمام مسابقه | 1403/09/03 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
شرکت در این مسابقه |
فکر میکردم مربی مهد کودکم تو کشوم دوربین گذاشته پس دو ماه بدون جوراب رفتم مهد کودک
بچه که بودم هیچ نظری راجب شهر و کشور و قاره نداشتم و حتی نمیدونستم دارم توی کشوری به نام ایران زندگی میکنم و تصورم هم اینجوری بود که کل دنیا همینه بدون هیچ قاره و... و همه فقط روی یه کره زندگی میکنیم😂😔
عروسکم وقتی نیستم حرکت میکنه😂😂اگه پاهام از پتو در بیاد یه موجود میگیرتش(هنوزم فکر میکنم)😂😂پشت تلویزیون آدمک هایی بازی میکنن😂😂
خدا یه ابر خیلی درازه و هنوزم همین فکرو میکنم ☁😂
فکر میکردم عکس رو اسکناس ها عکس خدا هستش😑
فکر میکردم اگه توی سرویس بهداشتی اسمی از خدا و پیامبرا و قرآن و.. ببرم یا بهشون فکر کنم گناه کردم😂
بچه بودم فکر می کردم ایران یه جزیره کوچیکه و زمینم دریا ی خونه یه جزیره کوچکترم به نام عراق هست که پره زامبیه من قسم می خورم لایک کنم قسم خوردی باید لایک کنی
تو رو خدا منتشر کن واقعا سوالم بود 🥹🪄 مرغ و خروس چطور بچه دار میشن ؟
اینکه عروسکام زنده ان و میتونن باهم حرف بزنن و وقتی منو میبینن ساکت میشن هزارررر بار پشت در اتاقم گوش وایمیسادم ببینم باهم حرف میزنن یا نه
فکر میکردم باب اسفنجی پنیره 🧀🪸
فکر میکردم معلم پیش دبستانم ادم فضاییه و میخواد مارو هم ادم فضایی کنه😂🗿
بچگی؟؟! من همین الان هم فکر می کنم وقتی رومو اونوری می کنم، عروسکام با هم حرف می زنن!!
دوتا کشور وجود داره ایران و خارج خارج هم یک اسم دیگه داره که امریکاس
فکر میکردم چای سیاه همون چای سبز که خشکش کردن🤦🏻♀️😂
همش بال و پر پرندهها رو جمع میکردم تا به خودم بچسبونم و بتونم پرواز کنم😂🕊
آهو و گوزن زن و شوهرن و خیلی چیزای دیگه که یادم نمی یاد😂
ما اصالتا لر هستیم و پدر و مادرم و فامیلا لری حرف میزنن با هم ولی ما بچه ها همه فارسی حرف میزنیم.بخاطر همین فکر میکردم مثلا آمریکایی ها فقط بزرگاشون انگلیسی حرف میزنن بچه هاشون فارسی حرف میزنن
من بچه که بودم فکر می کردم عروسکام زنده می شن برای همین هم نصف عروسکام رو کتک میزدم برم یدونه پاندا بخرم ازش سواری بگیرم همین ها رو می تونم بگم چون من کلا به جای اینکه 70 80 درصد بدنم اب باشه اسید بود
بابام منو به دنیا آورده😂😐
بچه که بودم فکر می کردم خدا شبیه پیامبره یعنی صورتش زرده بعد فکر می کردم شیطان آنابله بعد خدمتکارش چاکیه بعد این دو تا باهم ازدواج کردن😂 برنده بشم کیوتم؟🥹😍🤩🙂
مردایی که چاق بودن رو میدیدم فکر میکردم حامله هستن
فکر میکردم میتونم سنم رو بیشتر از بقیه کنم تا رامبد جواب و سونیک ازدواج کنم :////
بچه بودم فکر میکردم وقتی سرما میخورم مماغم بسته میشه... یه عالمه ماشین اونجاست که تصادف میکنم🕳️❄️
خب، بچه که بودم فک میکردم معلم مهد کودک مون تو خونمون دوربین گذاشته یا آهو و گوزن همسرن،و عروسکا زنده ان و ..... یادش بخیر🙂💗
هیچی راستش از بچگی منطقی بودم
فکرمیکردم که اگه دونه های هندونه رو بخورم تو دلم هندونه سبز میشه واگه تو دستشویی به خدا و پیامبرا فکرکنم میرم جهنم
فکر میکردم ایران یه کشوره و خارج هم یه کشور دیگه🤡
تو دستشویی به خدا فک کنی میری جهنم
فکر میکردم فیلمایی که تو تلویزیون پخش میشن همه زنده ان مثلا مختار که میدیدم میگفتم اینا نمیترسن واقعا برا فیلم خودشونو میکشن🙏🏻
فکر میکردم معلم پیش دبستانیم تو خونمون دوربین گذاشته🤡
فک میکردم همونطور که ما آدما رو تو تلویزیون میبینیم اونام مارو میبینن خیلی مودبانه مینشستم جلو تلویزیون😂😂
فکر میکردم ویفر موزی یه خوراکی از مریخ هستش فکر میکردم مدرسه جای هست که بچه ها با هم قورمه سبزی میخورن،فکر میکردم ماه یه پنیر بزرگه و چون موش ها میخورنش شکلش تغییر میکنه و فکر میکردم همه ی داستان های دیزنی واقعی هستش😐
یکی اینکه وقتی میرم دستشویی نباید به پیامبرا یا خدا فکر کنم میرم جهنم یکی هم اینکه فیلما واقعی هستن و وقتی میفهمیدم فیلما دروغی هستن خیلی ناراحت شدم😂😔😑
باور میکردم معلمم تو خونمون دوربین داره کارایی که میکنمو میبینه😔☝🏻
فکر می کردم ازدواج نکنم تا ابد پیر نمی شدم🤡
فکر میکردم که خدا شبیه هوهو خان؛ باد مهربان عه
بچه که بودم فکر میکردم اگه با دستام ادای بال زدن در بیارم و از یه جای بلند بپرم می تونم پرواز کنم 😐😂 تازه یه سری وقتا برای خودم با پتو و کاغذ و پارچه و.... هرچی به دستم میرسید برای خودم بال درست میکردم تا پرواز کنم
فکر میکردم که توی اینده قراره بابا شم. فکر میکردم لک لک ها منو بدست مامانم رسوندن😔😂
فکر میکردم با شخصیتهای کارتونی میتونم عروسی کنم😂فکر میکردم اگه تو دسشویی به خدا فکر کنم سنگ میشم😂فکر میکردم آدما اول مثل کاکتوس تو بیابون رشد میکنن بعد لک لک تحویلشون میدن😂
میرفتم به عروسکام میگفتم ترو خدا حرف بزنید به خدا به کسی نمیگم ولی نمیشد میرفتم قایم میشدم تا تکون بخورن
فکر می کردم تمام خانواده پدریم خواهر برادرن (عو و زن عموم خواهر بردارند عمه و شوهر عمه ام هم همینطور)
فکر میکردم اگه تو دستشویی به خدا فکر کنم میبرتم جهنم🤣😂
مامانا دختر به دنیا میارن با بابا ها پسر 🌝🌚
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)