امیدوارم کار خیلی بدی نکرده باشین^~^
اتمام مسابقه | 1403/05/14 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
پدربزرگم رو چون به بابام سوییچ ماشین نمیداد با چوب زدن راهی بیمارستان کردم (۴ سالم بود) اون موقع که مستجر بودی سر ایوان بودم تشن رو انداختن پایین به مرده تلبکار از همسایمون اون پایین بود توی ماشین بود پاهاش بیرون افتاد روش بعد گلدون ۵۰ هزار تومنی هم انداخته بود مرده فکر کرد من صحاب خونم که طلب کارش بود اومد بالا آخر فهمیدن من بودم(۲ سالگی)
با اینکه دخترم به یکی از پسرای فامیل و مادرش پیشنهاد ازدواج دادم😱😱😱😱 و اونا تنها کاری که کردن خندیدن به اسکل بودن من بود خیییلی بد شد واقعا الان که بهش فکر میکنم دلم میخواد کَلَّمو بکَنم🤯😬
کشتن موچه های بیچاره🥲😔🙁🥺😰 الان که بهش فکر میکنم خیلی ناراحت میشم برای همین بعضی اوقات براشون خرده نون ، برنج یا... میبرم سازنده من تا حالا برنده نشدم میتونی پروفایلم رو ببینی
فلفل ریختم تو چایی شوهر عمم
شلنگ آب دستم بود گرفتم رو عموم🥰💔 هنوز عمومو میبینم یاد اون صحنه میوفتم
خیلی کارا کردم مخصوصا رقصیدنام وای مامانم فیلممو گرفته
یه بار کلاس اولم چند تا از همکلاسیام داشتن نمایش بازی میکردن یکی زد به تخته که مثلا داره در میزنه منم نمیدونستم بلند گفتم بلههههههه به من توجهی نکردن و دوباره در زد من بعد بلند تر گفتم بلهههههههه بعد متوجه شدم کس دیگه ای به جز من نگفته و تازه فهمیدم جزو نمایش بوده😭 سر تونو درد نیارم از اون به بعد دیگه هر کسی تو کلاس در زد من جواب ندادم 😁😁
اینکه اینقدر مامان بیچارمو اذیت کردم🥲💔 بخاطر همینکه الان سعی میکنم بیشتر بهش کمک کنم و به حرفاش گوش کنم تا عذاب وجدانم کمتر بشه..😬😁
صورت بابامو چنگ انداختم 💔😐 کاردستی دوستمو برداشته بودم 😂😂
میرفتم دستشویی از ان سو به این سوی خونه داد میزدم:مامان...با منو بششور
یه گوشه کمین کرده بودم که بابام اومد بترسونمش بعد یهو یکی اومد گفتم یاااااااا بعد دیدم یه اقاهس🤌🏻
از نقاشی هام
وااای مامانم خونه بود بعد نمی دونم چیده بود داداشم و بابام بهم گفتن مامان رفته بیرون منم دم در وایسادم زار میزدم ، تشنه ام شد رفته آشپزخونه از مامانم آب گرفتم دوباره اومدم دم در گریه میکردم .... مامانم و رفتم دیدم بعد دوباره اومدم گریه کردم.. ویدیو هم هست🤣
بچه بودم پای زنمومو محکم بشگون گرفتم گفتم به تو ربطی نداره
تو اینستا گرام نوشتم ببخشیدآبیشو دارین 🙃
نمک ریختم تو چایی مامان بزرگم
یه شلوار کردی مامانم برام خریده بود فکر میکردم وقتی میپوشمش خیلی با کلاس میشم😎🎁 لج میکردم که مهمونی باید شلوار کردی پام کنم😂🤙🏻 تازه میکشیدمش بالا تا زیر سینه😳💔
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)