کتابی نوشتید و به آخرش رسیدید ....آخر داستان عشق شخصیت اول ، میمیره میخوام بدونم آخرین جملات کتابتون چیه؟
اتمام مسابقه | 1403/05/11 |
ظرفیت مسابقه | 55 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
جملم:گر که او آخرین تپش قلبش را از عشق من زد🥲🙃
دوست دارم هنوز هم لبخندت قشنگ ترین چیزی باشه که خوشید شب تا سحر منتظرش میمونه جمله آخر شخصیت اولم که به عشقش گفت و بعد مرد و کل کتاب رو با این جمله تموم کردم🥺
عشق قوی بود و مرگ قوی تر...
نمیتونم باور کنم یعنی / اسم طرف / تنهام گذاشت یعنی همه ی حرفاش دروغ بود نه نه اینا اینا دارن دروغ میگن نه نمیشه اینا میخوان منو بازی بدن / رو به یکی از نزدیک ترین افراد میکنه و با داد میگه / این مسخره بازی رو تمومش کنید نه نه / اسم طرف / برمیگرده خب خب اون قول داد / نقش اصلی هم خودشو از ساختمون پرت میکنه پایین و یه شعر عاشقانه و غمگین میزاری اخر کتاب پایان /
و هیچ گاه هیچ چیز ابدی نیست
همیشه پایان هر داستانی خوشه منتظر فصل دوم از این کتاب باشید 🥲 خب همینجوری قصه که تموم نمیشه 😑
* در نگاه اول او در بغل من بود ولی در نگاه دوم فقط خاطره بود که باقی ماند 🥲
شاهنامه اخرش خوش نیسن
و بعد... قلب او از حرکت ایستاد. ذهن من هم همینطور..
چیه خواننده کتاب؟از مرگش ناراحت شدی؟ خاک تو سرت کنم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (2)