چه حسی نسبت به روز آخر مدرسه دارین؟ یا چه خاطره ای ازش دارین؟
اتمام مسابقه | 1403/03/20 |
ظرفیت مسابقه | 50 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
خلاص شدن از آدمای لوس
من شیشم هستم و بعد از اخرین امتحان نهایی که مطالعات بود از ناراحت بودم که ممکنه هفتم دیگه هیچ کدوم از دوستامو نبینم ." نکته من با همه ی کلاسمون دوستم" بعد وقتی رفتم خونه داشتم با همون لباسا بندری میرقصیدم 🤣🤣🤣 بعد یهو زدم زیر گریه 😭😭😭 بعد دوباره بندری 🤣🤣🤣🤣 بعد دوباره گریه 😭😭 صدامم بین خنده و گریه بود . بعد داداشم منو دید گفت" می دونستم این یه حیوون بین خر و خوک و آدمه " خلاصه من تا ده دقیقه همین طوری بودم . نمی دونستم بخندم یا گریه کنم
حس بیرون اومدن از جهنم😁
خوب بقیه پایه ها خیلی خوشحالم که بالاخره تموم شدن ولی خوب شیشم نهم و دوازدهم یه غمی دارن چون دیگه شاید نتونن همو ببینن.ولی من حس خوبی دارم(با اینکه تازه امسال میرم شیشم)چون توی این مدرسه زیاد ارتباط خوبی نداشتم پس فرقی برام نداره.
آزاد شدم خوشحالم ننه ، ایشالا آزادی قسمت همه
خدایا شکرت دیگه لازم نیست دبیرا رک تحمل کنم و قیافه های اونجوری شون ببینم البته حدش میزنم در پایه ابتدایی مخصوصا اول همه برای معلم گریه میکردم (چه عقلی داشتم کلاس اول؟)
میخام فراموش کنم جوری که اصلا مدرسه ای نبوده
اخرین ساله که مدرسه رو میبینم دیگه نمیرم مدرسه دلم برای درس ها تنگ نمیشه اما خاطرات همیشه اونجا زنده ان
ناراحتم چون تازه آدم شده بودم درس بخونم:/
خیلی خوشحالم اونقدر خوشحال که نمیتونم توصیف کنم دیگه قرار نیست هر روز صبح یه مشت آدم تاکسیک رو تحمل کنم
با خوشحالی تمام میرم خونمون و میشینم پای کامپیوتر و بدوارز پلی میدم
🥳🥳🥳😁😁🤣🤣
همیشه خسته کنندست ولی وقتی میرسی خونه .......
احساس خاصی نداشتم.
حتی هم اگه از مدرسه بدت بیاد ولی اون دلتنگی ندیدن دوستا، هر چقدر هم از مدرسه متنفر باشه مطمئن باشه ی غمی گوشه دلت هست❤
*ذوق سگی🫠
خوشحال بودم چون بالاخره کسایی که کل سال داشتن بهم ز.ج.ر می دادن تنهام می زاشتنو و دیگه نمیبینم:))))
بهترین خاطرش تموم شدنش بود🫶😐
بی حسی
من گریه کردم اما نه برای مدرسه من برای این گریه کردم چون از تنها کسی که ازم نمی خواد بی نقص باشم از تنها کسی که درکم می کنه از تنها کسی که به حرفام گوش میده دور می شدم :)) چون دیگه نمی تونم تنها بغلی که آرومم می کنه رو حس کنم :)))
من چون کلاس شیشم هستم دیگه دبستانم رو نمی بینم هم خوب بود هم بد چون هم امتحانات تموم شد هم دیگه مدرسه رو نمی بینم بد بود بد من برای بار اول دوستم رو تو کلاس ششم پیدا کردم توی زبان اما اون کلاس پنجمی بود
هم خوشحال هم ناراحت یه جورایی اشک شوق داشتم
احساس کردم دارم آزاد میشممم
هم خوشحال میشم هم ناراحت .. چون دیگه دوستامو نمیبینم، درسته که سه ماه دیگه همو میبینیم اما بازم تحملش یکم سخته :]
حس آزادی از حبس ابدد
بچه های کلاس ما گریه میکردن منم بهشون میخندیدم 😂
بعد از اینکه لباسم رو عوض کردم و صورتم رو شستم درو خونه میچرخم و با هر آهنگی که باشه قر میدم و جشن میگیرم و کتاب هارو پرت میکنم توی زیرزمین
همه بچه ها کلاسمون داشتن گریه میکردن و من این وسط خندم گرفته بود! ولی هر جور که به این مسئله نگاه میکنم بیشتر احساس میکنم که بعضی چیزا بهتره زود تر خاطره بشن تا اینکه ازشون خسته بشی
از یه طرف خوشحالم از یه طرف چون ششم هستم دیگه دوستان و نمیبینم ناراحتم
گیجی ، دلتنگی وقتی از مهد کودک تا کلاس ششم ۷ سال با یک بچه ها بودن توی کلاس مختلف و بعد از ۷ سال جدایی......😭🥺
من تو روز آخر ناراحت بودم می دونستم دلتنگ میشم و بد تر این که صمیمی ترین دوستم میخواست از این مدرسه بره ولی گریه نکردم ودوستا ی صمیمی ام بگو بخند کردیم تا خاطره ی خوبی ثبت شه
حس آزادی 😃
ناراحت بودم چون سال دیگه باید برم یه مدرسه جدید
دلم تنگ میشه
شادبیییییییییییی
غم غم غم غم غم غم غم غم غم چون دیگه هیچوقت نمیتونم رفیقای صمیمیم رو ببینم اونا میرن یه مدرسه دیگه و منم میرم یه جای دیگه
هنوز امتحانات هست همو می بینیم خب .... ولی دلم برای همکلاسی هام تنگ میشه . و خب یه سری معلم های خیلی خوب داشتیم که سال بعد دیگه تو مدرسمون نیستن و انتقالی گرفتن .... ولی از یه طرف از اینکه تابستون داره میرسه خوشحالم چون تو خونه میشینم استراحت و کار های مورد علاقمو می کنم .
یه کلمه، آزادی
خوشحالییییییی
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
اسم کاربریت راه داره عوض شه؟ 😔
متاسفانه بن بسته