کجا خیلی ضایعه شدی بگو
اتمام مسابقه | 1400/11/09 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
سر کلاس فلسفه بودم و معلممون مرد بود، قرار نبود امتحان بگیره اما چون من فلسفه رو دوست دارم خونده بودم و اماده بودم ، اما دوستام نخونده بودن ، امتحانو گرف منم داشتم تند تند مینوشنم ، اومد بالا سرم تعجب کرد ک دارم دقیقو تند تند مینویسم یهو گفت : برگام🍂 من از اینکه همچین ادم موجه و با جذبه ای بگه برگام تعجب کردم و بدون فکر کردن نگاشکردم و گفتم : پشمام😐🍂 بعد گفت امتحانت تموم شد جارو خاک انداز بیار جمع کنیم😐👌 میتونستم ببینم بچ ها دارن از خنده منفجر میشن اما مگه میشه تو کلاس اون خندید🤣🤣🤣🤣🤣🤣
مامان و دوست مامانم داشتن با هم حرف میزدن بعد یهو بحث باز شد به اینکه بچه چجوری میادو اینا.... هی میگفتن اره بچه ما ام اینو میپرسید منم ک سنم کم بود هی خودمو میزدم اون راه نمیفهمم بعد یهو مامانم گف اره بچه منم(منو میگ) همش میپرسه مامان من از توی ناف شیکمت اومدم اما دیگ الان نمیپرسه 😂😂منم همون موقع گفتم ن مامان الان ک دیگ میدونم برا همین دیگ نمیپرسم🙂 یعد یهو سکوت شد..... 🤏🏻 ب فنا رفتمممم🤣🤣🤣
جلو کراشم گفتم عزیزم این بدترین سوتی بود که دادم 😐😐😓 و توی مهمونی مامانم گفت برو شیرینی ببر منم بردم میخواستم بگم بفرمایید شیرینی دهنتون رو شیرین کنید گفتم بفرمایید شیرینی دهنتون رو سرویس کنید😓
مدرسه😐چون با دمپایی رفتم مدرسه بجا گفش😆 کلا دوستام ر.ی.د.ن به دمپاییام😐🥺
امروز رفتم مدرسه ریاضی منو برد پا تخته بعد نصف بقیه بچه ها داشتن با گوشی تو خونه نگاه میکردن من هول شدم گفت اسمت چیع گفتم 36😂😂🔪💔
دیروز مامانم به بابام میگفت چرا اینقدر خنگی من به این باهوشی (اینا رو مامانم میگفت بعد من از شون دور بودم)بعد من داد زدم گفتم میبینین من چقدر باهوشم اصلا به کی رفتم 😂😂😂😂😂بعد گفتم آها فهمیدم از قدیم گفتن منفی در مثبت میشه مثبت (ضرب اعداد منفی در مثبت)بعد یه دفعه دیدم مامان بابام دارن میخندن بعد فهمیدم که منفی در مثبت میشه منفی😂😂😂😂😂😂😂😂😂اینقدر ضایع شده بودم که خدا میدونه😂😂😂😂😂بعد اون لحظه قیافه من :😯😯😯😯😯😳😳😳😳😳😳😳😳😳😂😂😂😂😂😂😂😂😂😐😐😐😑😑😑😑😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣
تاکسی سوار شده بودم بعد میخواستم پیاده شم ،فتم : ممنون اقا همین پیاده ها بغلم کن لطفا 😐 یارو سعی داشت فقط نخنده 😂😐
تازه کلاس هفتم شده بودم به جای عربی دینی خوندم رفتم مدرسه دیدم همه یه کتاب دیگه دارم هفته اول مدرسهد
وقتی سوال میپرسید معلم و من با ذوق جواب میدادم ولی جوابم غلط بود 😐💔
یه بار عید بود من تازه کلاس چهارم بودم. رفتیم خونه ی مادربزرگم که عمم اینا آخرین نفر میان. بعد من رفتم با عمم رو بوسی کنم که یه دفه عمم میره و من در همون حالت رو بوسی رو هوا میمونم💔😐🤝 اگه خوشت اومد بکوب لایکو💜
جونم براتون بگه که اینجانب در تمام لحظات زندگی ضایع شده 😂 در اصطلاح ضایع شدن از رفتار های من ریشه گرفته😐😂
تو نمازخونه مدرسه اومدم شکولات بردارم میبره اونور دستم تو هوا خشک میمونه
هققق من از اونام كه كلا با پسرا دعواست و ميزنه پدرشونو در مياره .. بعد يبار با پسراى بدرگتر ( فكر كنم ١٦ سال ) اومدن سمتمون من و دوستم داشتيم گل هاى پارك رو براى دسته گل درست كردن ميكندين اومدن گفتن الان شما هر كارى كنبن تقصير ما ميشه چون ما بزرگتريم .. منم اشتباهى شنيدم كه گفت منو دوست داره اصن پشمام ريخت بعد گرفتن خنديدن بهم يعنى اصلا تو عمرم يبار ضايع شدم كه اين بود و واقعا عذاب دهنده بود :( 🥲💔
یبار تو مدرسه از خانم اجازه گرفتم رفتم دستشویی بعد که اومدم دوستم گفت گشنمه منم رفتم از خانم اجازه بگیرم تغذیه بخوریم بجای اینکه بگم میشه تغذیه بخوریم گفتم میشه دستشویی بخوریم کل کلاس رف رو هوا😑😑😑😑😑😂😂
داشتم با دوستم چت میکردم که یهو دوستم برام یه عکس از جونگ کوک فرستاد بعد من داد زدم عاشقتم کوکییییی بعد مامانم دمپاییش رو در آورد و افتاد دنبالم بعد داداشم هم دیدمون بعد داشت از خنده جر میخورد😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂جاش هنوز درد میکنه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
یه بار یکی ازم پرسید اسم خواهرت چیه منم گفتم اسمش قابل گفتنه به جای این که بگم غریر قابل گفتنه خیلی پسرا بهم خندیدن یبارم داشتم تاب بازی میکردم از این تابا که پشتش چیزی نداره داشتم جواب پسرخ رو میدادم حواسم نبود دستام ول کردم گفتم خیلی ..... خوردی با امدم جملم کامل کنم یادم امد دختر عموم پشتم داره حلم میده منم دستام ول هست یه جیغ فرا بنفش کشیدم از پشت با ارتفاع زیاد با کله امدم رو زمین بعد جالبیش این بود که بلند شدم تاب از اون ور اد خورد پس کلم دوباره با صورت امدم رو اسفالتا
ی بار بابام از سرکار اومد منم داشتم با هندزفری آهنگ گوشت میکردم بعد گفت زود تر بریم خونه ی مامانی (مامانی = مامان بزرگم) بعد من فکر کردم گفت من زود تر از مامان اومدم ، چون مامانمم میره سر کار بعد گفتم مامان تو اتاقه بابا تا ۲ دقیقه داشت باتعجب منو نگاه میکرد
کراشم اومده بود خونمون بعد تعداد زنها زیاد بود طوری که پشت سر هم زن میومد منم دست میدادم بعدش کراشم اومد جلو بعد من دستم دراز کردم که سلام بدم ! بعد با ضایعی کامل دستمو بردم عقب قیافع خواهری که همیشه پایس :😈 قیافع من :😑 قیافع کراشم :🤔😎
من کلا آدم خون سردیم یه بار رفتم دستشویی یه سری سر و صدا ها کردم (با معده)😅 بعد که اومدم بیرون فهمیدم عمه ام اینا اومدن خونمون و همه هم داشتن به در دستشویی نگاه میکردن ببینن کی تو دستشویی هست😬 یعنی تو اون موقعیت دلم میخواست زمین دهن وا کنه تیکه تیکه ام کنه🤣 اگه خوشت اومد بکوب رو لایک👍
موقعی که مامانم بدمو جلوی خانواده میگه😑
راستش تا حالا ضایع زیاد شدم هاا ول یادم نمیاد😂
یه بار تو راه شهرستان بودیم رسیدیم به همین سرباز ها و پلیس راهنمایی رانندگی نمیدونم چرا واسه سربازه دست تکون دادم یعنی اونجا بد جور زایع شدم تا چند روز مامانم و بابام مسخرم میکردن😂😂🙈
یه بار رفته بودم کلاس زبان استادمون مرد بود و منم روش خیلی کراش داشتم بعد حواس ام نبود اشتباهی گفتم سینا(اسم کوچیک گفتم به جای تیچر)😥😂
اومدم تو کلاس ماژیک رو برداشتم ادای معلمو دراوردم مغنعه رو اوردم جلو باصدای مسخره گفتم عزیزان گللللللل کتابهابی ریاضی رو دربیارین خیلی عقبیمممممم بعد رو تخته چند تا فحش ناموسی نوشتم یهو معلم اومد😑😑😑😑
اسم شوهر خالم مجید هست و اسم عموم هم مجید هست چند سال پیش رفتیم شیراز بعد رفتیم خونه ی دوست عموم وقتی برگشتیم شهر خودمون من فکر کردم رفتیم خونه ی دوست شوهر خالم چون بهم بابام گفته بود خونه ی دوست مجیده بعد رفتم به شوهر خالم گفتم ما رفتیم خونه ی دوست تو اونم گفت کدوم دوست بعد من موندم که خالم گفت اون دوست عمو مجیدته بعد منم با خجالت تمام عیار گفتم باشه و رفتم بخدا خیلی ضایع شدم 😐😂😂😂😂😐😐😐😐😐
خونه مامانبزرگم جلو پسر عموهام😐💔
توی یه جمع بودیم توی باغ بعد داشتن کباب شیخ میگرفتن بعد منم حواسم نبود پام رفت توی کباب ها خیلییییی بد بود😧
رفته بودیم خونه عمه ام ، نوه عمه ام یه توپ شبیه به تخم شتر مرغ داشت بعد اومدم بگم عع این چقدر شبیه به تخم شتر مرغه به جاش گفتم چقدر شبیه به شرت تخم مرغه 😑😵🤧🙈🙈🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣خوش بختانه و از شانس من هیچ کس نشنید ،، همه سرشون شلوغ بود🤣🤣🤣
من از اون دسته آدمام که عجیبن تاحالا ضایع نشدن😐ولی به هرحال خیلی خجالتیم😐😂بزارین بجاش یدونه از خاطره های ضایع شدنم و بلافاصله ضایع کردن طرفو بگم آقا ما یه پسر عمه ای داریم خیلی سر به سرم میزاره😐من ۱۱ سالمه اون ۱۵ سالشه بعد اومد گفت که آره بابا تو هنوز بچه ای و چمیدونم سنت کمه مونده تا به ما برسی منم گفتم باشه اما سن مهم نی مهم عقله که تو نداری😎😂
وقتی توی مدرسه یه بار به معلم میگیم مامان اون موقع اوه اوه 😹😹😹😹😹
یبار مامانم و خالم داشتن درباره بوجود اومدن بچه صحبت میکردن بعد خالم به مامانم گفت رها(من😐) میدونه؟ بهش گفتی؟ 😐 بعد من اونور داشتم برا دوستم با صدای بلند توضیح میدادم که مامانم داره با خالم اینجوری صحبت میکنه حواسم نبود در اتاقم بازه بعد بلند تو وویس گفتم اینا فکر میکنن من نمیدونم فکر میکنن بچه مثبتم نمیدونن من چقدر مغز کثیفی دارم😐 بعد هیچی دیگه تا سه روز از اتاقم بیرون نرفتم که با مامانم چشم تو چشم نشم😐💔
تو کلاس دوربین بجای اینکه ببرم رو کتاب بردم رو پشتی خوابم😂😂بعد تازه رف رو داداش خوابم😅
یکبار رفته بودیم عروسی بعد من بچه بودم یک لحظه رفتم یک جایی دوباره رفتم توی بغل مامانم نشستم همینجوری داشتم چرت و پرت میگفتم دیدم مامانم چیزی نمیگه رومو کردم طرف مامانم که دیدم اصلا مامانم نیست و اشتباهی اومدم😱
توی مدرسه بودم زنگ اخر بود دوستم زینب همش می گفت تولدمه تولدمه منم هوس کردم بعد پنج سال برم تولد اونا داشتن میگفتن این لباسو برکنین من گفتم من این لباسو ندارم و ی لباس دیگه دارم اونوقت اون گفت کی اصلا تورو دعوت کردم خدایییش تاحالا انقد ضایع نشده بودم😐😂 لایک بکن دوساعت وقت گذاشتم این دوسه خط رو بنویسم😐😂
یه بارمعلم زبانمون سر کلاس انلاین داشت تازه به ما روزای هفته رو یاد میداد (یه ویدیو گذاشته بود خردسالان با هم شعر میخوندن ساندی ، ماندی😐😐)بعد من داشتم واتساپ چت میکردم ،برا دوستام ویس گذاشتم که بعد این همه سال زبان خوندن باید ساندی ساندی گوش بدیم(با ی لحنی) بعد یهو رفتم دیدم مایکم بازه و این همه رو شنیده چشتون روز بد نبینه (البت خداروشکر نفهمید منم)
مامانم داشت لقمه درست میکرد بعد غذا هم سر گاز بود ما سر پایی یکم میخوردیم بعد من سیر شدم مامانم گفت بیا اینو بخور گفتم نه نمیخورم بعد فهمیدم با بابام بود 😆 یعنی آب شدم همونجا 😂
یه بار تو مدرسه بودیم بعد معلمامون مجبورمون کردن با شیشمی ها عمو زنجیر باف بازی کنیم😐😂 بعد منم کمر شلوارم برام بزرگ بود و همینطور که میچرخیدیم یه اتفاق خیلی بد واس شلوارم افتاد و رف 👇 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 خداروشکر سریع گرفتمش 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
از همون اول ضایع بودن و میشدم یکیشون تو مدرسه بودم نمیدونم چرا باید غذا میبردیم ریخت -_- کلا مدرسه زیاد ضایع شدم
من کلا لا به لای ضایع شدن دقایقی هم زندگی میکنم😐😂حالا هلوشو بدم لیموشو بدم کدومو بدم؟😐😂
من ضایع نمیشم زیاد اما اگه بشم همه و سرویس میکنم اینقد تیکه میندازم😌
دیروز رفتم کلاس زبانم بعد تو سالن اونجا بودن که گفتن کجا میری یهو یادم اومد یه هفته تعطیله 🙂😐
تو مدرسه☺💔
یه بار وقتی بچه بودیم با خواهر و برادرم رفتیم پارک بعد خواهرم سوار تاب شد پایین هم نمی یومد منم عصبانی شدم و تاب رو چرخوندم و چرخوندم که زنجیرش شکست بعد یه دختره دوید تا به باغبان بگه ما هم با تمام وجود شروع به فرار کردیم بعدا تا مدت ها دیگه اون طرفا پیدامون نشد 😛😂👊
تو کلاس زبان معلمم پرسید بلدی برقصی گفتم اره چه جورم بعد کلی بم تا اخر کلاس تیکه انداخت
مدرسه:)
اولین بار که خییییلی ضایع شدم خونه باباجونم بود
توی مهمونی مامانم ضایم کرد
رفته بودیم خونه مادربزرگ اهنگ گذاشتیم هلیکوپتری زدم یک صدایی که میدونید ازم در آمد همه خندیدن🙂🙂🙂
سر قبر بودیم و ۴۰ بود کلی از بابام سوال پرسیدم بعد ازش دور شدم دوباره یه سوال برام پیش اومد بعد رفتم پیش یکی که موهاش مثل بابامه ازش سوالمو پرسیدم گفت برو بچه جون بعد خیلیا دیده بودن و همه داشتن می خندیدن تو ۴۰ همه داشتن می خندیدن من هم که دیگ اصلا خیلی بد بود
به دوستام گفتم حتما این امتحانو میفتم و اینا ولی بیست شدم بعد ازشون هی مخفی میکردم و میگفتم تر زدم تا اینکه خودشون یواشکی دیدن هیچی دیگه تا یک هفته باهام حرف نزدن
وقتی هم سر کلاس بودم هم سر تستچی مثل الان و مامانم دید
الحق من ک اصن ضایه نشدم ک فقط ی بار ضایع شدم ک نمیدونم کی بودش
من تو پارک جلو بقیه توسط دوست دخترم 😙 شدم
تو جمع فامیلی، دوستان، همکارای مامانم، همکارای بابام،مغازه ها، خیابون و........ کدومو بدم؟
ما رفته بودیم خونه بخریم بعد برای ساعت 4 بازدید گرفتیم:) بعد رفتیم تورو دیدیم بعد اومدیم بیرون بعد رفتیم تو پارگینگ بعد پسر املاکه مودب بود ولی کوچولو بود قدشم کوتاه بود بعد دقیقا مثل خواهرم بود کنار من وایساده بود من نگاش نکردم گفتم خواهرمه دیگه بعد گفتم اسمش.. آسانسورشون تا پارگینگ میره 🥲بعد برگشتم دیگه املاکه 🥲ضایع شدم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
(١)یه بار توی کلاس زبان یعه پسره بود ١٢ سالش من روش کراش زده بودم بعد تازه اومده بودیم ترم ٣ بودیم بعد من میخواستم بهش یه چیز دیگه بگم بهش گفتم روت کراش دارم
الان ترم ۵ ام از اون موقع توی صورتش اصلا نگاه ننیکنم
هعلو کیوطم🥺♥️
چع خبل:>
حصلت سل میلع🥲🫐
خاب... :/
بئعا ؤ فن من بشا🤭🤍
اگع فن مو بشی🔮•••
هیچـ ؤقط حصلت سر نمیرع💕🐣☆
اصلم هس:کیم ایسوک✌🏻🖤
بع فنام معگم: بلک لایت❣️🌊
هرچع بخواعی مو درم💜🤸🏻♀️
لدفا فنم بشا و فن بلام جمع کن🥺🤍
هر سعوال دری در خدمتم👐🏻🙂
بـ ـش¿•••💟
برید داخل مسابقم شرکت کنید❤️💜🧡