یه خاطره از ضایع شدن هاتون بگین لطفا هی نگید ندارم و ازین حرفا که فقط جای مسابقرو تنگ میکنید🥸
اتمام مسابقه | 1403/02/08 |
ظرفیت مسابقه | 40 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | توسط سازنده مسابقه |
تو مهمونی که همه داشتن میرقصیدن من خودمو زده بودم به خواب پتو انداخته بودم رو سرم،زنداییم کم مونده بود بشینه روم، بعد فهمید رفت برای همه تعریف کرد فلانی خوابیده🗿😂منم زیر پتو داشتم خندمو نگه میداشتم که نفهمن بیدارم یعنی همه ی فامیل فهمیدن تو اون موقعیت اینقدر زود رفتم خوابیدم
داشتم با دوست مامانم صحبت میکردم تو پارکینگ بودیم همینجور راه میرفتم ک یهو خوردم ب یمی از همون میله های بزرگ... مجدد با همین خانوم بیرون بودیم اومدم قابلمه رو بدم بهش افتادم تو بغلش....و مجدد با همین ایشون بیرون بودیم ک دمپایی داداشم افتاد تو جوب رفتم بیارمش خودم افتادم همونجا😑
یبار عروسی دختر داییم بود کفش پاشنه بلند پام کرده بودم بعد به زور مثل فلجا از دوتا پله که میخوره به حیاط پایین اومدم(تأکید میکنم به زورررر😂)اومدم وسط برقصم💃تو راه زارتتت افتادم زمین😐کل جمع هرهر کرکر داشتن به من میخندیدن منم که اصلا انگار نه انگار(همش بخاطر کفش پدسگ بود🗿)
خانم مون ازم امتحان گرفت 20 شدم بعد زنگ اخر مامانم اومد به معلم مون گفت هیچی نخونده اصلا یک کلمه هم نخونده شدم 10 واقعا ولی خونده بودم🥺
یک بار داشتم با دوستام فوتبال بازی میکردم توپ رفت بیرون یک دختره توپ رو گرفته بود بعد من رفتم جلو که توپ رو بگیرم که یکدفعه با یک حرکت ساده لاییم زد همه بچه ها هم مردند از خنده 😂😂
یبار معلممون داشت از ما سوال میپرسید بعد من داشتم فکر میکردم دستمو بردم بالا معلمم کفت من بگم بعد گفتم شجاعت گفت عزیزم اینو تو کتابم نوشته بعد من آب شدم رفتم تو زمین😂😂💅
به معلم یه بار گفتم خاله یه بارم گفتم مامان🤦🏻♀️
یبار با دوستم کلی توی مدرسه به معلم دینی فحش دادیم . هیچی اونم پشت سر ما بود 🌝🌱
امروز سر زنگ عولوم رفتم گردش خون تو. قلبو توضیح بدم بعد گفتم خون.از سیاهرگ ششی زارت میریزه تو دهلیز. معلممون نفهمید، بعد بچه ها باهم گفتن زااااارت خندیدن معلممونم خندید گفت عب نداره خانون بصیرت ادامشو بگو (فامیلیم بصیرته)
یکبار سر کلاس عربی بودیم و معلم داشت نمونه سوال با ما کار میکرد و من خواب بودم اما چرت و پرت های معلم رو گوش میدادم🙄بعدش معلم گفت :(بچه ها فرض کنین سر جلسه امتحان به شما عکس سفینه رو بدن《توی کتاب عربی سفینه یعنی کشتی》بعد من از همه جا بی خبر یکهو با صدای بلند گفتم: سفینه ی فضایی؟ بعد کل کلاس خندیدن و معلم اینطوری😐منو نگاه کرد و بعد گفت:بچه جان سفینه ؛ یعنی یادت نمیاد سفینه یعنی چی؟ منم اون لحظه یادم اومد و گفتم اها و دوباره خوابیدم😂
بچه بودم رفتم توالت اومدم بیرون بعد از چند دقیقه عموم رفت اومد وسط جمع داد زد کی آخرین بار رفته دشویی منم خنگ بلند گفتم من🤣🤣
یه بار سر کلاس ریاضی معلممون منو یه دختر دیگه رو صدا زد گفت بیاین پای تخته ۱۸ سانتی متر بدون خط کش بکشید ماهم کشیدیم و بعد با خط کش اندازه گرفت مال من دقیق شده بود ۱۸ سانتی متر بعد رفتم نشستم گفت چجوری دقیق به دست اوردی ؟؟ منم گفتم ، با تلاش و کوشش و تمرین و پشت کار زیاد 😂 اومد دوباره با یه دختر دیگه اوردم پای تخته دوباره یه خط کشیدیم ولی دقیق نبود . اومد بهم گفت خانم لطفی یه لطفی بکن بشین سر جات و حرف های الکی نزن😂* فامیلیم لطفیه
من توی امتحان املا زایع شدم یبار یه جای نمیگیرد نوشتم نمی کی.... یه بار هم به جای خنده نوشتم جن... 😁😂 معلم هم چیزی نگفت
داشتم پشت سر معلم عربی حرف میزدم تو حیات دختر خالش پشتم ظاهر شد😐😶🌫️
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)