خب بگید ببینم چه فکری بچگیمون میکردین که اشتباه و سم بوده
اتمام مسابقه | 1403/02/04 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز توسط لایک کاربران |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
من فکر میکردم ماه عسل اسم یه شهره، اصرارمیکردم بریم اونجا😕
فک میکردم اگه خاک بره تو چشمم،کور میشم.میرفتم جایی که پر خاک و گردوغبار بود چشمامو میبستم. فک میکردم اگه تخم میوه قورت بدم،تو معدم درخت درمیاد.یه بار اشتباهی تخم هندوانه رو درسته قورت دادم؛تا صبح نخوابیدم هی میگفتم الانه که تو شکمم هندوانه جوونه بزنه فک میکردم سیاه پوستا،شیرکاکائو میدن به بچه هاشون! فک میکردم اونایی که تو تلویزیونن،مارو میبینن و صدامونو میشنون.منتها به قدری حرفه ای هستن که به روی خودشون نمیارن من تفکرات سمی زیاد داشتم...الان خیلیاش جا نمیشه و بعضیاش اصلا یادم نمیاد
فکر میکردم وقتی دعا میکنی بچه یهو به وجود میاد... خیلی ذهن پاکی داشتم😅
ابرا از پشمکن و خوشمزن و نرمن و میتونم با باز کردن پنجره هواپیما بخورمشون
اینکه از پرورشگاه اوردنم کل بچگیم سرش به فنا رفت
شاید باورتون نشه فکر می کردم برنامه زنده کارگردانش زنده ست و بر عکس 😐😂🗿🗿🗿
معلم دوربین میزاره تو اتاقت 😐💔
که خدا مامانا رو بوز پس میکنه باردار میشن😐👍😂
بچه رو لک لکا میارن دندون افتادتو خاک کنی درخت دندون در میاد اگه تلویزیونو بشکنم میتونم برم تو همون صحنه و بازیگرا رو ببینم مادرم تنها قصدش از عیدی هامو برداشتن اینه که گمشون نکنم و اصلااا قصد برداشتنشون واسه خودش رو نداره😶😂 وقتی روزهایم نباید بریم دستشویی وگرنه باطل میشه😂🤦🏻♀️ اممم دیگه یادم نیستت😂ولی زیاد بودن آهااا اگه هم دستشویی داشته باشم هم تشنم باشه اول آبمو میخورم بعد میرم دستشویی شما بگید چراا؟😂
فکر میکردم کرانچی همون پفکه که می جوون بعد میزارن توی آفتاب خشک شه میشه کرانچی مریض هم خودتونید
اینکه بچه ها را لک لک ها میارن 😅😂 خدایی خیلی سمه 🤣😅
کارتو بشکنم از لاش پول میریزه🥲 چندباری هم انجامش داده بودم😂
من فکر میکردم که مامانا دخترا رو بدنیا میارن و پدر ها پسرا رو بدنیا میارن
_گوزن ها و آهو ها باهم زن و شوهرن _فکر میکردم امام خمینی خداست _تو دسشویی به خدا فکر کنم میرم جهنم _پاهام از پتو بیرون بیاد جنا پاهام رو میخورن _خارج اسم کشوره
فکر میکردم خدا تو ابر ها زندگی میکنه
اینکه میرفتیم تو اتاقو درو میبستیم و رو به عروسکامون میکردیم و میگفتیم تروخدا یه تکونی بخور به هیشکی نمیگم.....
گوزن و آهو شوهرن خودم فکر می کردم چسب رازی چسبی هست که راضی هست
فکر می کردم اگه تو دسشویی به خدا فک کنم میرم جهنم😶🥲
فکر میکردم ماه موزه و ماه میاد دنبالم😐😂
هیچکدومتون به پای من نمی رسین که فکر می کردم دلقکا یک مشت رنگن و آدم نیستن...😍💔
بچه هارو لک لکا میاوردن ماکارونی کرمای توی باغچه خشک شده بود فک میکردم ما دوتا کشو داریم یکیش ایران یکیش خارج😂 وقتی میخواستیم خونمونو عوض کنیم میگفتم نه تروخدا سه ساعت میشستم گریه میکردم بخاطر اینکه فک میکردم قراره وسایلمون هم بمونه تو خونه ولی از اونطرف ذوق داشم ببینم اسباب بازی های خونه جدیدمون چیه😂
دخل فیلم کسی که می مرد واقعا می کشتنش که دروغ نگن خنگ بودم دیگه😂
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)