بهترین و زیبا ترین دیالوگ ها، در کتاب ها....؟
اتمام مسابقه | 1403/01/24 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
خاطرات لحظاتی هستند که فقط از ذهن پر تلاطم ما عبور میکنند گاهی اوقات میخندم به روز هایی که گریه می کردم و گریه میکنم به روز های که میخندیدم اسم کتاب : سایه های موازی من
او نمیخواست فقط برای زندگی کردن زندگی کند...کتاب سنجاق سر طلایی
تصویر گویاست
هنوز هم؟ بعد این همه سال؟ همیشه از کتاب هری پاتر
میدونین شاید بهترین نباشه ولی یکی از غمگین ترین هاست «از خیابان میگذرم اما این بار دستی نیست که مرا نگه دارد! » کتاب هردو در نهایت میمی*رند
به حرف دکترها گوش نکن،اون ها فقط یاد گرفتن چطور بدن مردم رو درستش کنن،نه اینکه حسش کنن)
شما تا وقتی که همه چیز خراب شود قدر لحظات خوب زندگی را نميفهميد بعد برميگرديد و ميبينيد که چقدر آن زمان خوشبخت و خوش شانس بوده اید و چقدر آسان همه چیز را داشتید. کتاب نبرد با شیاطین اثر دارن شان
قهوه ی سرد:هیچوقت دنبال کسی نگرد که کاملا شبیهت باشه چون اونوقت یه آدم خمیری پیدا میشه که میتونه مثل تو باشه مثل تو غذا بخوره راه بره و مثل تو لباس بپوشد ولی اون آدم خمیریه و ماندگار نیست و با کوچکترین ضربه تغییر میکنه (این همه چیزیه که یادم مونده پارسال خوندمش و این ملکه ذهنم شد)
از خیابان رد میشوم اما اینبار دستی نیست که مرا نگه دارد "هردو در نهایت میمیرند"
من هنوزم وقتی چشمانم را می بستم به او فکر میکردم و خودم در کنار او در علفزار میدیدم 🌌سم هستم بفرمایید 🌌
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.