بدترین خاطره ی مدرستو برام بندیس
اتمام مسابقه | 1402/12/29 |
ظرفیت مسابقه | 33 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | توسط سازنده مسابقه |
![عکس](/frontend/images/challenges/1710573695_ci.jpg)
اقا یبار با دوستام برنامه گذاشتیم پیرسینگ فیک بفروشیم😑 بعد بچه ها فهمیدن و رفتن به مدیر معاون گفتن ما هم با کلی گریه و زاری و التماس کردیم تا بخشیدنمون😐
خود مدرسه یه خاطره ی بده هر کی از مدرسه بدش میاد لایک کنه
گیر دادنا و... مدیر معاون. ۵ سال اردو نرفتن. ظلم در حق ششما چون بزرگترن
تو پیش دبستانی یه دانش آموز داشتیم هر روز بالا میآورد نمیدونم چرا یک بار تو صرف غذای من بالا آورد اصلا من دیگه تو اون ظرف دیگه هیچی نخوردم 😂
تو مهد کودک یه بوی رو دوست داشتم.یه بار دوستم بهم گفت من یه بوی رو میدوستم من خوشحال شدم که یه نفر دیگس و باهم از اونا میحرفیم ولی بعد دیدم منظورش کراشمنه. و اون با من صمیمی شد و هر روز از اون تعریف میکرد ولی من بهش نگفتم که اون رو میدوستم. یه بار من اون حرف میزدیم که دیدیم رف یه نفر دیگه رو بو.سید و دوتامون شکست عشقی خوردیم💔
من با ذوق و شوق موهامو کوتاه کردم رفتم مدرسه همه مسخرم کردن گفتن زشتی یعنی طوری گریه میکردم حالم بد شده بود کاش این اتفاق واسه هیچ کس نیفته حتی یکیشون که مسخرم کرده بود رفت موهاشو کوتاه کرد و زشت شد ولی تو شأن خودم ندونستم بخوام مسخرش کنم هعی روزگاررررررررِ بد
مونثم کراشمم مونثه و همکلاسیمه و اون رو یه هشتمی کراشه و هی راجب اون حرف میزنه...
هیچوقت نمیبخشمشون:)🥹🍓🫰🏻✨🐻
رفتن به خود مدرسه خودش یک خاطره بده
من یه بار از پله ی داخل سالن مدرسه داشتم میومدم پایین یه دختره بهم خورد نزدیک بود بیوفتم.منم زدم تو صورتش .زنگ کلاس دختره رفت معاون رو آورد تو کلاسم 😐😐منم البته زیاد اهمیت ندادم😌😌
چهار زنگ ریاضی داشتیم
من و همکلاسیام یه گروه داشتیم بدون معلم و ناظم و چیزی داخل گروه گفتم کاش دبیر ادبیات بره بمیره راحت شیم(اون روز منو از کلاس انداخت بیرون متنفر شدم ازش) جلسه ی بعد اومد باهام محترمانه صحبت کرد و فهمید چی گفتم خیلی خجالت زده شدم و به 2 نفر مشکوکم که اونا منو لو دادن
سر امتحان عربی داشتم تقلب می کردم هیچی نخونده بودم.یکی از زرنگای کلاسمون مراقب بود بعد دید من برگه تقلب دستمه به معلم گفت اونم برگمو انداخت سطل زباله و صفر😐😒
رفتم مدرسه و یکی از دوستام دیگه بهم محل نداد واقعا هنوزم که هنوزم نمیدونم قضیه چیه
![عکس](/frontend/images/challenges/1710840462_ci.jpg)
با دوستم بازی میکردم یکی از همکلاسیاش خودشو انداخت وسط بازیمون(وارد بازیمون شد) و منی که داشتم میدویدم رو انداخت و زخمی کرد بعدش خودش یجوری نشون داد انگار خیلی آسیب دیده🌝😂
خودش خاطره ی بده👌
زنگ ورزش داشتیم فوتبال بازی میکردیم پنالتی بود میخواستم گل بزنم معلم ورزشمون گفت بشوت گفتم باش با تمام قدرت شوت زدم از بالای تیرک زدم رفت توی یه کلاس خورد تو سر معلم چند تا از دوستام از شدت خنده جان سپردند معلمه داشت عین نگهبان در جهنم نگامون میکرد😂😂😂
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
همه:مدرسه خودش یه خاطره ی بدعه
اوهوم