یک خاطره خنده دار از بچگیتون بگید

چند تا دارم. 1-یکی از بچه ها داشت شکلک در میوورد بعدش همه هم میخندیدن اون خوشحال میشد بیشتر شکلک در میورد 22-یکی از بچه هامون عقلش کمه هر روز مسخره بازی در میاره بعد همون روز اتفاق قبلی معلممون داشت مهم ترین درسو میداد بعد اون داشت مو هاشو مرتب میکرد

دوستم بهم سیلی زد منم تو دلم نگه داشتم برف میبارید یه تیکه بزرگ یخ بود که میزدیم به دیوار ترک هم نمیخورد.به دوستم گفتم تکون نخوره زدم صورتش خ.ون دماغ شد😂

یه بار پیش دبستانی بود بعد معلممون من رو مبصر کرد بعد کتاب‌ها رو داد به من و گفت بیا این کتاب‌ها رو پخش کن منم کتاب‌ها رو گرفتم پخش کردم همزمان اون معلممون گفت بچه‌ها کتاب‌ها رو بگیرید و بشینیم می‌خوام درس بدم بعد منم کتابا رو گذاشتم پیش خانم فقط به یکی دو نفر کتاب دادم بعد نشستم کتابمو برداشتم گفتم صفحه چنده همه نگام کردن گفتم خوب نمیدونم صفحه چنده دیگه🤣🤣خلاصه معلم و بچه ها یجوری نگام کردن که...🤣🤣🤣🤣نگم دیگه🤣🤣🤣

یکی از همکلاسیام بافت پوشیده بود استیناش گشاد بود اونا رو تکون میداد و با صدای خیلی خیلی بلند آهنگ میخوند که معلم اومد تو کلاس🫣

چیز خاصی یادم نیست😁

اول بالا رو بخونید بچه ها یه چیزی می‌خوام بگم بهتون✨🌸 ✴️🔴🔴اینکه امتیاز برای شما ارسال نــمــیــشــه توجه کنید ارسال نمیشه🔴🔴✴️ خودم شرایط و جایزه ها رو اون بالا نوشتم و اینم نوشتم که هر کس چه جایزه ای میگیره✨🌸 شرکت کن، شاید برنده شی✨🌸