بدترین حسی که تو بچگی داشتی

وقتی مامانمو صدا میکردم بابام جواب می داد🤣

تو نخودی باش اگرم نباشی ما باتو بازی نمی کنیم! حتی وقتی معلم می گفتم راهم نمی دادن! بخاطر اینکه دوستی نداشتم وقتی همه با دوستاشونن باید با یه اکیپ تنها جمع کن می رفتم💔(الان نصف بیشتر مدرسه دنبال دوست شدن باهامن ول خب من دوست نمیشمممم)

خب من بچگیم رو زیاد دوست نداشتم چون دوستی نداشتم

وقتی فهمیدم بزرگ شدن یعنی چی 💔

بی اهمیتییی اذیت کردن خر فرضت کردن دوستی نداشتن هیچکس همسنم نبود توی فامیل و همه اذیتم میکردنم و هرجا ک می‌رفتن منو میذاشتن خونه و الکی ب مامانم دروغ میگفتن ک محنا اینکارو کرده مامانم هم به زور منو میخوابوند تو این مواقع بابا بزرگم بود ک هوامو داشت ولی اگه الان کسی اذیتم کنهه کی میخواد از من دفاع کنه؟🖤😭

بچگی؟., من از همون موقع خانواده نداشتم.... لذت های که بقیه تجربه کردن و من نکردم... مجبور شدم از اتاقم چراغاش خدافظی کنم... تو سن ۷ سالگی.... مامان و بابا من از هم جدا شدن... و نیمی از آرزوهام زیر خاک رفت

طرد شدن مامانم تنهام میذاشت میرفت کل روز تنها بودم وقتی میومد خواهش میکردم برام ابجی بیاره اما میگه تو رو هم نمیخواستم بیارم! خیلی ناراحت میشدم همش مامانمو میکشیدم که تبدیل به شیطان شده نمیدونم چرا اصلا نمیدونستم شیطان چیه ولی میکشیدم

دوست داشتم خانه مادربزرگم بمونم ولی آخر مامان و بابام منو با گریه و زاری میبردن

تنهایی

تنهایی خیلی بد بود برام هر چی بگم میگن بچست هی بهم میگفتن بزرگ نیستی کوچولو ای هنوز...😂

اینکه چرا همیشه پسرای فامیل دستم مینداختن

تنهایی طرد شدگی

"خوردن خوراکیام از طرف شخصی:| " هنوزم بدترین حسه

اینکه نمیتونم زود بزرگ بشم. اما الان میبینم همه چی به گذر زمان نیاز داره و اونموقع باید لذت میبردم از بچگیم. 🙂

حس تبعیض

هیچ‌کسی رو نداشتم ک درکم کنه:)))

به حرفم به این حساب بچم گوش نمیدادن :)

حس وسط گریه یه جوره یا وقتی سرما میخورم هم هست

حس می کردم که کسی دوستم نداره

هست گرفتن ؟

مردن پدر و برادر و دوستم

هیچکس درکم نمی کرد با بقیه مقایسه میشدم آدم حسابم نمی کردن تنهایی

مقایسه شدن با دیگران🙂🙂

با کسی دوست بشم یا باهاشون حرف بزنم:)

تنهایی:)...یه بچه‌ای که مشتاق حرف زدن با مردم بود ولی کسی نبود...