خیالپردازی

مراسم خاکسپاری خیالپردازی‌ میکنم آخرشم گریم میگیره 😅

همه ی روزم خیال پردازیِ فقط شب نیست. حتی موقعی که گوشی دستم گرفتم یا دارم درس میخونم یا موقع غذا و خیلی وقت های دیگه و حتی من روزی حتما حداقل ۱ ساعت کامل برای خیال پردازیم گذاشتم بجز موقع غذا و اینا. نمیدانم چجوری بگم ولی خیال پردازی هام از حس هایی یه که تجربه کردم و خیال پردازی هام یه ادما و صحنه هایی ان که با درد ناشی از حس هایی که تجربه کردم همزادپنداری میکنن

تصور میکنم ک یکی از عزیزام مردن و زار زار گریه میکنم من کلا بلند بلند گریه میکنممم ولی شبا باید خیلی آروم گریه کنمم بعد میبینم نه داره صدامم بلند میشهه اشکامو پاک میکنمم و ب سختیی میخوابمم

زندگیم تو هاگوارتز رو تجسم میکنم😃

قبل خواب تو خیال‌پردازی هام کاراشای انیمه ایم رو با خودم شیپ میکنم، اگه تو هم مثل منی بلایک

سناریو های وقتی که بی تی اس برمیگرده از سربازی

امممم دعوا کردن اینکه فردا یکی رو بزنم😹 مراسم ختم بشری ک هنو زندس😹

یه داستان با شخصیت های ثابتی که چندین ساله دارمش:)آنقدر تکرارش کردم که گاهی تو خواب هم به خیالپردازیم ادامه میدم 😍

خودمو توی کنسرت در حال اجرا🤣🗿 و یا یه فردی رو تجسم میکنم🗿🗿 و مراسم خاک سپاری معما و دوستان🤣 به چچچچچچخخخخخ رفتن خر خون و چاپلوس کلاس 🚫🚫🚫🚫🚫به سوتی هایی که دادم و 🚫🚫🚫🚫حرفایی که تو دعوا نگفتنم

یک کافه ی کوچیک توی یه شهر بزرگ و من و دوستای خیالیم:)

داستان های مختلفی درباره موجودات غیر واقعی یا عشق می‌سازم ولی هیچ وقت نمی نویسم شون.

بستگی داره اگه حالن خوب باشه فانتزی میسازم اگه ناراحت باشم از کسی با اون تو ذهنم دعوا میکنم. اگه نیاز به تعطیلات داشته باشم با ذهنم میرم مسافرت. و اگر خسته باشم، تصویری از چیزی که قراره بشم رو برای خودم مرور میکنم🫂🧃✨

من یک xnxx به شدتم و خب خیال پردازی هام فقط برای شب نیست. قبل خواب قدرتمند تر میشه.... یه سرزمین برای خودم ساختم به دنیا ی دیگه 🦄 یا شاید بعضی اوقات زندگی خودم توی هاگوارتز 🌻 جدی چرا واسه اون تیکه از مغزمون که توش سناریو ها رو میسازیم دانشمندا اسم نمیزارن؟ از نظرم مهمترین بخش مغزمونه 💫🌻

من سناریو هام انقدر پیچیده و عجیبن نمیتونم اصلا چطور بیانشون کنم اصلا رو زمین زندگی نمیکنم ولی اکثرا خودم تو سناریو هام نیستم یه شخصیت خیالی میسازم با اون پیش میبرم که اونم اکثرا یا روانی یا قاتله یا ادم نیست🗿🤝🏻

تو روز خیال‌پردازی میکنم ولی شبا فرق داره... شبا با خودم خیال‌پردازی میکنم که با اونی که دوسش دارم و در واقعیت رابطمون دوری و دوستیه....یا خیال‌پردازی میکنم که به خواسته هام رسیدم یا کشور رو برا خودم تو سرم از اول خراب میکنم و می‌سازم..... ولی بیشتر مورد اوله یا خیال‌پردازی میکنم که چطور خودمو خلاص میکنم.....یا خودمو می‌زارم جایه نقش اصلی فیلم مورد علاقم....یا فیلم نامه می‌نویسم تو سرم.... خلاصه خیال‌پردازی هام شاید مسخره بیاد ولی برا خودم ی دنیا می ارزه...

والا من به تستچی فکر میکنم 😂

داشتن پدر مادر من با خالم زندگی میکنم و مادر پدرم ولم کردن دلم یک خانواده میخواد

قابل عرض نیست 😁

اگر ناراحت بودم مراسم خاکسپاری یکی رو تصور میکنم بعد عر میزنم😂 بقیه موقع ها هم هرچی خوشحالم کنه تصور میکنم 😑😂

آم بهم نخندین ولی رفتن به کره جنوبی،کنسرت و فن ساین بلک پینک

بقیه داستان م رو میسازم🌚👌🏻

اینکه پیششم گاهی وقتام خیال پردازی میکنم که به ارزوهام رسیدم وبعضی موقعا خیال میکنم که مردم

اون لحظه ای رو تخیل میکنم که میرسد پاسخ تلاش های بیکرانم میاید ان اب خنکی که قرار است بشورد ببرد ان سختی های فراوان را میشوم ان ورژن خاص خودم که می جنگم برایش سالها اما پس از آن خیال زیبا میشوم بیدار تا کنم بیش از قبل کوشش

من از هرچیزی که گیرم بیاد رویا پردازی میکنم و سناریو میسازمممم اگه‌ سناریو هایی که با کراشم ساختم رو کنار هم بذاریم، یه فیلم با ۸ فصل درست میشه💔

من یه شب خیال پردازی میکنم یکی از پسرا مدرسه داره بهم اعتراف میکنه، یه شب خیال پردازی میکنم کراشام دارن سرم دعوا میکنن، یه شب خیال پردازی میکنم تو کره باستان همه شاهزاده های دوران های مختلف رو عین عاشقان ماه عاشق خودم کردم، یه شب خیال پردازی با یکی از چند کراشام میکنم، یه شب خیال پردازی تو کیدراما میکنم، کلا خیلی قاطی پاتیم😂😂😂😂😂😂

خیالپردازی با کاراکتر های مورد علاقه فیلم ها یا انیمه هایی که دیدم واقعا بهم ارامش میده و میتونم از دنیای واقعی برای چند دقیقه خارج بشم

ساختن سناریو های غم انگیز،دعوا،قشنگو... با دوستم که رفت و گریه:)

با خودم و اعضای بی تی اس خیال‌پردازی میکنم در مکان ها و زمان های مختلف 🍓😂

رسیدن به خانواده ای که ارزوش رو دارم و برای جبران گذشته تاریک و زجر آورم باهاشون لبخند میزنم:))

تو دنیای کتاب یا فیلمایی که دیدم زندگی میکنم.... نمی‌دونم حس کردید یا نه ولی بعد از خواندن کتاب یا دیدن یه فیلم که دوسش داری خیلی سخته به دنیای واقعی برگردی چون توی اونا زندگی خیلی بهتره....

اممم خب راستش من ادم بودم که با کراشم خیال پردازی کردم:) و خوب چون هیچ دوستی مثل کراشم تو خواب نبود همش میخوابیدم و سناریو سازی میکردم و واقعا میخوابیدم:) اون تنها کسی بود که ساخته ذهن بود و خلاق رفتار کرداش رو خودم تعیین میکردم:) لایک؟

سناریو های فیک بی تی اس بعد از سربازی سناریو های فیک قسمت بعدی انیمه/فیلم و سریال

من زیاد خیال پرداز نیستم و قبل از خواب سناریو های خیلی واقعی میسازم با ذهنم. بعضی وقتاهم با یکی تو ذهنم دعوا میکنم.اونقدر شدید که به خودم میام و میبینم صورتم سرخه و دارم تو تاریکی با حرص راه میرم////

ایدل شدن با هم گروهی های خیالی:)

اینکه فکر کنی کراشات توی دنیای انیمه کنارت خوابیده باشن مخصوصا ساتورو (≡・x・≡)

مراسم خاکسپاری م رو تصور میکنم💔🥲

خودمو تصور میکنم توی جنگل گم شدم:) یا دوستای تو تستچیم رو تصور میکنم که اگه توی دنیا واقعی باهاشون دوست بودم چجوری میشد و اینا ....

چرا تا الان من زندم چرا خودمو نکشتم ؟چرا همه مردن جز من.؟

بازی برای بایرن مونیخ 😔😭😔😅 آخه فوتبالیست نیمه حرفه ای هستم و تا ۱۷ سالگی کاملا حرفه ای میشم

به این فک میکنم که یه روزی دنیا رو تغییر دادم و تونستم خوبی رو به وجود بیارم❤️‍🔥🌷

تشکیل فسیل🗿🦖🔫

شبا وقتی روزمو مرور می کنم می بینم چه قدر اشتباه کردم یعنی کسی درکم می کنه کسی دوسم داره🤷‍♀️ تهش مگم یعنی چی میشد اگه به دنیا نمی اومدم

به گذر زمان آینده گذشته حال اینکه چی میشه 🏃🏻‍♀️

هرشب فرق داره. میدونی..من اینجوریم که همچی رو اون جوری که میخوام باشه ولی نیست تصور میکنم و هرشب متفاوته. مثلا یه شب خودمو با کسی که دوسش دارم تصور میکنم ، یه شب اینجوریم که اگه من فلان جا فلان کارو اینجوری میکردم چیمیشد و کلی سناریو های خیالی مثلا توی مراسم خاکسپاری یکی از دوستام(خدانکه) که خیلی تحت فشاره چه فشایی که نثار خونوادش نکنم..

برای خلاصی از این دنیای بی‌رحم و رقت‌انگیز هممون نیاز به خیال‌پردازی داریم.. توی خیال من خیلی چیزها فرق داره ؛ توضیحش سخته ، شاید همه‌چیز خوبه مثل وقتی که فردی که دلت براش تنگ شده رو میبینی یا بوی بهار رو بعد یه زمستون سرد حس میکنی.

من اوتاکو نیستم ولی دارم کم کم میشم الان کاملا ذهنم درگیره شیطان کشه شبا هم زندگیم رو تجسم می کنم که یکی از ۱۲ کیزوکی شدم اما موزان می خواهد منو بکشه منم دارم راضیش می کنم که منو نکشه😅😅

خیال پردازی می می کنم که یکی بهم صد تلیارد داده و من هم می رم خرجش می کنم یه خواننده مشهور میشم طراحی مد می کنن

اهممم... داستان های من و کراشم: چن تا بچه کتکش میزنن منم رو هوا پشتک میزنمو اون بچه هارو .. ارع😂 بعدشم منو کراشم باهم اوکی میشیم✨🌑 ولی هیچ وقت درست پیش نمیره😂

اینکه یکروز خواهرت و کشتی بعد میبینی روحش ولت نمیکنه😫

شبا فکر میکنم هنوز امیدی برای نجات دنیا هست... دلم میخواد برم توی کارتونا... یا اینکه دنیا رو عوض کنم، جوری که بهتر بشه... دنیایی که خودمون داریم نابودش میکنیم... چرا صلح رو برقرار و مهر و محبت رو پخش نکنیم...؟ بیاید باهم باشیم...! هوای هم رو داشته باشیم...! نمیخواهم برنده بشم..فقط می‌خوام پیامم به گوش بقیه برسه...💚✨🌱

من خودمو تو انیمه ها فرض میکنم مثلا فک میکنم تو دمین اسلیرم😁🤣 میدونم خیلی خیال پردازم

فیلم و سریال میسازم تو ذهنم یکیشو ساختم انقد قشنگ شد😂🚶🏼‍♀️

خوووب، خودم رو تصور میکنم که دارم میرم کنسرت بنگتن و توجه اعضا رو جلب میکنم. جلوی کراشام اجرا میکنم. خلاصه همش توجه ها رو منه🙄🚮😂 بخاطر روی زیبای ته ته هم ک شده لایک کن

آزادی و اینکه روز بعدم یه ادم عاقلتر از دیروز شم

رفتن به فرانسه و اسپانیا

کراشم دیگه دوستم داره و یه دوست واقعی پیدا کردم .. مهاجرت میکنم کشور مورد علاقم .. از اجتماع دور میشم همونجور که میخام .. گاهی هم خیال پردازی هام اس.مات میشه ... حالا شاید بگید مسخره س اما من واقعا اینجا زندگی نمی کنم و توی رویاهام زندگی میکنم ..

سناریوی مسلمونی با کراشم🤌🏻🗿

سناریو های عا... شقانه؛ با کراش خیالیم، عجیبه ولی دوسش دارم)))

من خودم هرشب یا توی جومونگ یا دونگی یا یانگوم یا هاگوارتز😝😂🖇

اکثر اوقات خودم رو با مگومی تصور میکنم.. شاید یکم عجیب باشه ولی دستمو میارم بالا بعد اون یکی دستمو میبرم کنارش بعد انگشتامو میزارم بای همدیگه بعد تصور میکنم اون شخصیت غیر واقعی رو بعد حس میکنم که اونه.. یا با دستم خودم رو ناز میکنم یا گونه هامو لمس میکنم حس میکنم کار کسیه که تصورش کردم....

اینکه به یه عالمه شکلات برسم و با یه روکش مخصوص دندون همشونو بخورم و دندونام خراب نشن و اینکه یه روزی تو یه آینده ی خیلی نزدیک خو......... کنم

فکر کردن به شخصیتای داستانام و ادامه دادنشون وقتی قرار نیست هیچوقت بنویسمشون،آهنگ ساختن تو ذهنم،فکر کردن به کارایی که می ترسم بمیرم و هیچوقت نتونم امتحانشون کونم،اینکه دارم میرینم به زندگیم و یهو عوض کردنش،فکر کردن به اینکه چه خوابی قراره ببینم،فکر کردن به اینکه اگه یه روز آخرالزمان شود من چطوری عمل می کونم و سناریو ساختن تو ذهنم برا خودم جوک میگم یادِ خاطراتم میوفتم و می خندم و ازین چیزا دیگه به کراشاییم که محضِ رضای خودا یکیشونم واقعی نیست و سناریو ساختن باهاشون:) و تهش فکر کردن به اینکه عشق

به این فکر میکنم که تا چند ثانیه دیگه زندم و نفس میکشم

سناریو سازی از همه چی !

قبل خواب فک می کنم شخصیت‌های مورد علاقه ی کتابم از کمدم در بیان بیرو زامبیا حمله کنن. یهو یکی از آیینه بپره بیرون آدم فضایی ها منو واسه ی تحقیق روی انسان ها ببرن

فکر می کنم با شخصیت های کارتونی دوست ام

تصور می‌کنم موجود وحشی درونم آزاد شده با بال ها و پوست قرمز و ناخن های بلند شاخ و دم و نفس آتشین بعد وسط کلاس درس یه هو این جوری میشم پرواز میکنم کل کلاس تاریک میشه با نور های قرمز همه جیغ می‌زنند و معلمم هم از ترس قایم شده و من میزنم چند نفر رو میکشم و بعد عذاب وجدان میگیرم یه بار هم خوابش رو دیدم 😅😅😅😅😅😅🥲🥲🥲

خودم و خودش؟

اینکه اون موقع که متالیکا بود منم بودم(اون موقع مامان بابام تازه دبیرستانی بودن) و درامر گروهشون بودم(آره از جیمز هتفیلد خوشم اومده)

ببین بستگی به انیمه اون روز دیدم و ژانری که داشت داره بعضی وقتا هم خودم میسازم پس نمیشه دقیق گفت

چیزایی ک میخام داشته باشم به جاهایی که میخام برسم خیالپردازی میکنم خودمو اونجور ک میخام تصور میکنم به چیزایی که از دست دادمشون فک میکنم و نگران این میشم ک نکنه دوباره اتفاق بیوفته سناریو سازی میکنم

یه خانواده پولدار دارم عاشق یه پسر شده که خیلی خوشگله همیشه بهترین دوستمم هس هروقت ناراحتم کنارمه آرومم میکنه بهترین فرد توی کل دنیای خیالیم هست و یه خواهر قل دارم وقتی گریه م میگیره توی بیداری اون از توی خیالم بهم میگه گریه نکن قوت قلب بهم میده خوشحالم میکنه🥲

روزی که بالاخره به خواسته هام رسیدم. هر اتفاق سختی رو پشت سر گذاشتم و بالاخره به ارامش رسیدم و میخوام تصمیم بگیرم که چیکار کنم.

میشینم فقط و فقط درباره میراکلس خیال پردازی میکنم 🙃💗

برای آینده و موفقیت خیال پردازی میکنم ..🧘🏿‍♂️

از این زندگی که خیری ندیدیم..پس ترجیح میدم توی یک جهان دیگه باشم توی دنیای مورد علاقم یعنی توی هاگوارتز... جایی که واقعا بهش تعلق دارم...

کلی پول گیرم اومده و رفتم کره جنوبی و بازیگر مورد علاقه ام رو دیدم

به اون فکر میکنم که یه روز بدترین نمره رو بگیرم و بدترین ف.ح.ش هارو از پدر مادرم بشنوم،دوستام ترکم کنن،و،کلا نابود بشم🖤 واقعا از اون تصورم میترسم😟😢

میرم تو سیاره آرمی ها

خودم رو تصور میکنم که میخندم....و خوشحالم:)

راجب گذشته وقتی کل خونواده جمع بون و دست جمعی میرفتیم سفر وقتی هر پنجشنبه منو داداشم میرفتیم خونه ی خالم تا با دوتا خاله هام بازی کنیم وقتی رفته بودیم شیراز وقتی رفته بودیم کرمانشاه

خیال پردازی می کنم من دختر دارم کنار سردار آزمون و طارمی و قائدی و جهانبخش گل می زنم

ام چیزه میراکلس