مسخره ترین باوری که تو بچگیت داشتی!؟
اتمام مسابقه | 1402/12/05 |
ظرفیت مسابقه | 70 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
اینکه تو دشویی به پیامبرا فک کنی سنگ میشی!😂
1: حضرت موسی وعیسی برادرند. ۲: مدیر میگفت تو خونمون دوربین گذاشته به خاطر همون حتی دستشویی هم نمیرفتم. ۳: اونایی که تنها از مدرسه به خونه برمیگردند بی پدرو مادرند. ۴: اگه تو مدرسه شلوغی کنم منو شب تنها تو مدرسه میزارن و منو نگه میدارن. ۵: اگه شبا پتو نداشته باشم جن های خونه منو میخورن( به خصوص پاهام). ۶: تو دستشویی فکر کردن به پیامبرا باعث میشد بری جهنم. ۷: اگه یه کاری از خدا میخواستم بهش قول میدادم که نماز بخونم ونمیخوندم. ۸: اگه خدا مارو افریده پس کی خدا رو افریده
فک میکردم اگه خاک بره تو چشمم،کور میشم.میرفتم جایی که پر خاک و گردوغبا بود چشمامو میبستم. فک میکردم اگه تخم میوه قورت بدم،تو معدم درخت درمیاد.یه بار اشتباهی تخم هندوانه رو درسته قورت دادم؛تا صبح نخوابیدم هی میگفتم الانه که تو شکمم هندوانه جوونه بزنه فک میکردم سیاه پوستا،شیرکاکائو میدن به بچه هاشون! فک میکردم اونایی که تو تلویزیونن،مارو میبینن و صدامونو میشنون.منتها به قدری حرفه ای هستن که به روی خودشون نمیارن من تفکرات سمی زیاد داشتم...الان خیلیاش جا نمیشه و بعضیاش اصلا یادم نمیاد
اگه زیاد فکر کنم فکرم تموم میشه🤣😂🧠
خدا بچه رو میده 😐😂
اینکه اون کارتون فیکسی ها واقعیت دارن و وسایلا رو درست میکنن (مهندسین)🤣
فکر میکردم شب ها عروسک هام زنده میشن و در تلاش ک*ش*ت*ن*منن😂
فکر میکردم بچه ها خود به خود بر اثر ازدواج پدر و مادرشون به وجود میان
اینکه معلم دوربینی چیزی خونه داره... یعنی دستشویی،حموم،لباس عوض کردن پر از شرم و خجالت 😂
اینکه خارج یه کشوره XD
من فکر میکردم زنا قرص میخورن بچه دار شن منحرف نباش 🤫
فکر میکردم خانوما دختر به دنیا میارن مردا پسر یا شیرکاکائو گاو قهوه ای درست میشه:/
اینکه فک میکردم بانک کشاورز برای کشاورز هاس😂
وقتی من پیش عروسکم حرف نمیزن اما وقتی که میرم بیرون همه باهم حرف میزنن و نقشه ی فرار می کشن به منم فحش میدن خلاصه بگم میشه: عروسکا حرف میزننن:) ا
فکر میکردم هر کشور برای خودش یه سیاره جداست😂😐
فکر میکردم زمان بچه گی های مامان و بابام مثلا دهه پنجاه دنیا سیاه و سفید بوده🤣🤣
قبل از اولین اثاث کشیمون فکر میکردم خونمون از ساختمون جدا میکنیم بعد میبریم روی یه ساختمون دیگه میزاریمش😂😂😂😂
اینکه بزرگ بشم همه چی درست میشه🌚
اگه دندونت که افتاده رو زیر بالشتت بزاری خدا برات جایزه میزاره😂😔 اگه موافقی بلایک❤😐
من فکر میکردم ابر هایی که میبارن و رعد و برق میگیرن به خاطر اینه که با دوستشون دعوا میکنن هم رو میزنن گریه میکنن و وقتی بارون قطع میشه و رنگین کمون میاد یعنی باهم آشتی کردن و برای هدیه ی رنگین کمون اوردن:)
فکر میکردم زنا دخترارو به دنیا میارن مردا پسررا رو🤭
فکر میکردم وقتی دندانم را زیر بالشت بزارم شب فرشته برام هدیه میاره، خودتون بهتر میدونید😑😔
تو بچگی فکر می کردم اگه یک ساعت به عروسک های زل بزنم چشاشون باز میشه😅😁
اگه برم دستشویی برای شماره دو و فشار بیارم به خودم روده ام میاد بیرون😂🫣🤫
اینکه ما همه یه بازی هستیم و آدمایه دیگی مارو بازی میکنن و ما به جای اون ها داریم زندگیشون رو می کنیم و اونا دارن فقط تماشا می کنن زندگی شون رو .
این که می تونیم سوار ابر ها بشیم 😎
لک لک ها بچه هارو میارن💀💔
وقتی یکی میخواست کیفمو پرت کنه بهش میگفتم توش قرآنه خدا سنگت میکنه هاااا بعد دیگه کیفمو میزاشت سر جاش🗿✔
گوزن و آهو زن و شوهورن
اینکه از خدا میخوان بهشون بچه بده خدا هم میده😑😂
وقتی سال هفتم شی و انگلیسی بخونی کلا به اینگلیسی مسلط میشی یا عروسکا وقتی نیستیم حرف میزنن
اینکه اگه جلوی ایینه لباس عوض کنی جن زده میشی
اینکه فکر میکردم مجری برنامه کودک منو میبینه🤕😂
والدینم تو پارک گمم کنن و یا جام بذارن
اینکه اگه ساعت از ۱۲ شب یک ثانیه هم جلوتر بره حتی نباید بری دستشویی چون ازمابهترونا بعد ساعت ۱۲ شروع به فعالیت میکنن
توی د*س*ش*و*یی کلمه ی خدا را بیاری میری جهنم😐 دونه هندونه قورت بدیم رشد می کنه🤦♀️ دندونمون بیوفته بزاریم زیر بالشت فرشته ها بهمون جایزه بدن🤲 🌹🌝اینا مال من بودن🌝🌹
اینکه من معلمم و روی کاشی های توالت همکلاسیامو تصور میکردم توی سایز کوچولو البته بعد باهاشون حرف میزدم از هرکی بدم میومد مینداختمش توی طاق توالت بعد اونقد اونحا میموند تا حرف معلمشو گوش کنه😂😂 بعد هرکی که حرفمو گوش میکرد جایزش چیزی بود که از من دفع میشد🤣🤣🤣💔
وقتی از اتاق یا خونه میریم بیرون عروسکامون زنده میشه✨😀
اینکه با دعا کردن میشه قدرت ماورایی به دست بیاری باورتون نمیشه چقد دست به دعا شدم تا تبدیل به کمند توی گروه شب نقاب بشم 💔🗿
اینکه اگه بپری پشت کسی وسط نماز لاک پشت میشی🔪💔 اگه هسته چیزی رو قورت بدی تو دلت درخت رشد میکنه... اگه از لب بطری آب بخوری بطری آبه نفرینت میکنه🥲😂
تو حمام چشام ببندم هیالو میاد مخوره منو
اگر دروغ بگی دماغت دراز میشه 😂
همه خواهر برادرا تو یه ماه به دنیا می آد عروسکا را می رن من عروسک خدام واسه همین می تونم راه برم چون خدا منو راه می بره
فک میکردم اگه تنها برم بیرون یکی منو میدزده کلیه هامو چشمامو در میاره میندازه تو شیشه بعد میفروشدشون(ج.س.دم رو هم تو بیابون میزارن)😑😂
اینکه اگه غذاتو تموم نکنی نون خشکی میاد میبرتت😂
همه دوسم دارن و باهام مهربونن
فکر میکردم خیلی قدرتمندم و میتونم هر کتری بکم و ماوراءالطبیعه ام🙂😂🤌
واووو عجب موضوع جالبی !!🫠💙 خب آقا من وقتی بچه بودم باورم این بود که یه روزی یه پری میاد و دندونم رو از زیر بالشتم میگیره ... ولی هیچوقت یه همچین اتفاقی نیوفتاد و منم مثه یه کفتر دلشکسته از خواب بلند میشدم و به ادامه ی روزم میپرداختم... هعییی از این بچگی :))
پسرارو باباها بدنیا میارن دخترارو مامانا
اگه دستمون بشکنه از بدنمون جدا میشه😐😭😂
لولو وجود داره
پوست یا دونه ی هندونه ، طالبی ، سیب … و ادامس رو بخوری تو دلت درخت همون در میاد یا اون عروسک بزرگایی که توش ادم میرفت فک میکردم واگعین بعد فرار می کردم
اینکه همیشه ممکنه یکی از پشت سر بخورتت مخصوصاً وقتی خوابی😂
بچه هارو لک لکا میارن🥰💔
باور داشتم اگه اتاقمو مرتب نکنم خرزوخان میاد وسایلمو مبیرع😐 لک لک ها هم که جای خود دارن😂😂
اینکه ماه خیلی به زمین نزدیکه و صدامو میشنوه به یه زمانیم یه باوری اومد برام که ماه یه روز آواز می خونه 🗿 ولی هنو بهش باور دارم نابودیشو به آواز تشبیه می کنم 🗿👍
وقتی که بچه بودم و چشامو میبستم تا بخوابم فکر میکردم یه بچه که سرش خیلی بزرگه داره از پله های خونه میاد بالا پیش من تازه فکر میکردم اون بچه هه میاد بالای سرم وایمیسته و بعد میره تو این حین هم من اصلا چشامو باز نمیکردم یادمه حتی صدای پاهاش که داره میاد پیشم رو میشنیدم
من فکر می کردم یه خانواده ی خیلی بزرگ روح مهربون زیر خونمون هست که هی منو تعقیب میکنن منم هی مثل خنگا بر میگشتم میگفتم مچتو گرفتم من میدیدم کسی نیست کل با خودم در گیر بودم و هی بر میگشتم😂😂😂
اینکه رنگین کمون یه سرسره است،،،اینکه وقتی به پیامبران فکر کنی سنگ میشی،،،اینکه زلزله باعث خنگی میشه خدایی اینو نمیدونم واسه چی ،،،اینکه همه ما یه قدرت جادویی داریم
اینکه فکر میکردم صدای اصلیم ی چیز دیگس و من با ی صدای دیگم حرف میزنم 😂 خدایی عجیب بوددد
نباید پاتو رو نون بذاری وگرنه اتیش میگیری!
چون بچه بودم باید عروسک فامیل ها میبودم.
اینکه بخاطر ساخت فیلم های ترسناک و کشت و کشتار واقعا همدیگه رو میزدن میکشتن :/
اینکه پلیس ماشین رو میخابونه ماشین رو برعکس میکنه 🤣🤣🤣
هر وقت میری دسشویی باید با پای چپ بری🤡
این که اگه موقع پخش عموپورنگ تلوزیون رو بشکنم میتونم برم تو برنامه اگه دستم رو بگیرم زیر اب جوش تبدیل به گل میشم
اینکه اگه گربه آدمو گاز بگیره تبدیل به گربه میشی!
اینکه از کولر همیشه بارون میباره ولی در اصل زیرش سوراخ بود
اگه قبل خواب موهاتو ببافی بلند میشن
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
یه چیزی که تو نظرم نگفتم (تو مسابقه شرکت کردم) این بود که:
همه ی انسان ها توی یه کتاب داستان دارن برای یه موجود های دیگه مثل انسان ×۱۰۰۰۰نقش بازی میکنن و وقتی فوت میکنن یعنی قصه ی زندگیشون تموم میشه
(عجیبه نه؟)
تموم شده ظرفیت ولی
اینکه اگه آسمون رو هل بدی شب یا روز میشه و می چرخه
دست علی بدی اگه بهش عمل نکنی فردا میمیری
با ناخن بلند دست به نون بزنی جیغ میکشه😐💔💔
عالی بودد:))
《میخواین بدونین برای کی مهمید؟رازتون چیه؟؟یا درونگرا ها از چه چیزی عصبانی میشن؟؟؟mbti》
به پست هام سر بزنیدد:<
پین؟؟
من و خانوادم تو دنیای واقعی کفشدوزک بودیم و تو غار زندگی میکردیم و یه شب خوابیدیم و دیگه بیدار نشدیم و الان توی خوابیم،توی خواب انسان شدیم و هیچ وقت بیدار نمیشیم اما تو اون دنیا دوباره کفشدوزک میشیم:>قبلنا خیلی برام جالب بود که ما کفشدوزکیم:>بزرگ که شدم فهمیدم همش یه رویا بوده:>
اینکه اگ تو دسشویی به خدا و پیامبرا فک کنم گناهه لامقب نمیشد فکر نکنی