غذا های خاطره انگیز

غذایی خاطره انگیر من ساندویچ کالباسه چون تو یک راه سفر شمال بودم با قطار داشتم ساندویچ کالباس میخوردم خواهرم هی باهام شوخی میکرد و می خندید من گفتم حالتو میگیرم حالا میبینی خیلی خنده دار بود برام چون من بد تلافی کردم تو قطار و خوش گذشت

غذایی خاطره انگیر من آش رشته هست که مادر بزرگم درست کرده بود و زمستان بود همه خانواده دور هم جمع بودیم خوشحال و بگو بخند سال 98 آخرین سال مادر بزرگم بود که آسمانی شد بخاطر کرونا و هیچ وقت یادم نمیره گفت خیلی دوستت دارم نوه عزیزم تو خیلی مهربونی و منو یاده نوجوانی خودم میندازی مادر بزرگ روحت شاد

ماکارونی مامانم داشت ماکارونی درست می کرد من رفتم نمکزدم بعدش پسر خالمم رفتم نمک زد بعد تازه مامانم خودشم اومد نمک زد بعدش که سر شام آورد یه خورده خوردیم بعدش دیگه ...... رفتیم یه نیمرو زدیم دیگه از اون روز به بعد مامانم آشپزی نمیکنه

غذای خاطره انگیز من پیتزا هست با دوستام رفته بودیم بیرون شام رو من قرار بود حساب کنم که موقع حساب کردن همه رو پیچدوم در رفتم دوستم نیکا حساب کرد آخرش ولی حسابه منم رسیدن زیاد

عدسی چون من همیشه از بچگی یه چی عادتی داشتم اینکه هر غذایی رو امتحان نمیکردم فک میکردم اون غذا رو دوست ندارم و یه بار مامان بزرگم میخواست عدسی درست کنه به زور راضیم کرد تا عدسی رو بخورم و یه جوری قاشق رو میبوردم سمت دهنم انگار تو غذا سم ریختن😂😂😂 و بعدش خوردم و انقدر خوشم اومد داشتم ته غذارو هم بالا میاوردم که دیگه مامان بزرگم جلومو گرفت گفت بسه😂😂😂

غذایی خاطره انگیز من کباب کوبیده هست شام خونه داییم دعوت بودیم میگفت من کوبیده میزنم عالی ولی آخر این کوبیده روی زغال و روی زمین افتاد و بعضی هاش سوخته و آخرش هم مجبور شدیم کباب سفارش بدیم بیارن و منو داداشم و هستی دختر خود داییم فقط داشتیم مسخرش میکردیم

غذایی خاطره انگیر من کوکو سبزی هست نهار کوکو داشتیم اشتباهی مامانم حواسش نبود سبزی قورمه ریخته بود وقتی داشتیم میخوردیم موندیم داریم کوکو میخوریم یا قورمه سبزی

غذای خاطره انگیز من همبرگر سوخته تمام