اگه یه کتاب درمورد کسی که دوسش داشته باشید بنویسید. کتاب رو با چه جملهای تموم میکنید؟
اتمام مسابقه | 1402/10/22 |
ظرفیت مسابقه | 18 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
و تو هیچ وقت نخواهی فهمید که چقدر تورا دوست داشتم و شب هایم با فکر تو صبح می شد ...
هر وقت فکر میکنی داستان تموم میشه،تازه شروع میشه! از این پر محتوا تر جمله؟
چند صباحی است عاشقی گناه شده و عاقلان بی گناه ما را سرزنش می کنند ما را خیالی نیست... چرا که اگر عاشقی گناهست ، ما غرق گناهیم! ای گناه من حیرانم و سرگشته در پی تو :)
او رفت و تکه ی بزرگی از قلب من که از همیشه سرخ تر شده بود را با خودش برد... ❤
(دست از نوشتن برمیدارم عشق من به تو مثل شکلات بود شرین اما مضر پس چه فایده که از عشق ات بنویسم از احساس پنهانی ای که با هر نگاهت قند تو دلش آب میشد تا شب هایی که به یادت با گریه صبح میشد چون تو قرار نیست هیچ وقت ازش با خبر شی و اینا رو بخونی ؛)
ماه من زیبا ترین و قشنگ ترین ماه جهان است یا بود.
ولی مشکل چیست؟ من هنوز اورا بهیاد دارم
وسرنوشت او در تاریکی حک شد🌺
انتهای داستان عاشقی من از همان آغاز مشخص بود. من دوستت داشتم چون میخواستم دوستت داشته باشم... حتی با اینکه تو در زندگی من بزرگترین صدمه برایم بودی؛ ولی همینکه با فردی مانند تو آشنا شدم...شیرین ترین مزه ای بود که تا حالا چشیده ام. تو بزرگترین اشتباه من بودی... اما حتی اگر به گذشته برگردم از تکرار کردن اشتباه دوست داشتنت تردید نخواهم کرد.
این پایان نیس
ناگهان از خواب بیدار شد . او تمام این داستان را در خواب دیده بود ....
کسی که دوسش دارم😐؟؟؟
الکسیا اسم عشقش را فریاد میزد اما الکسیس حرف های ایزابلا را باور کرده بود الکسیا غرق در خون بود و آخرین کلماتش را گفت:ی…ک..رو…ز….بر…می……گردم» (این رمانیه که نوشتم و شخصیت الکسیا خودمم عکس الکسیا)
اما تو هیچوقت نمیفهمی من عاشقت بودم..
ارام به آسمان نگاه کرد و چشمانش را بست دیگر بیدار نشد 🥲
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)