اگه فقط ۱دقیقه وقت داشتی تو دنیا چیکار میکردی؟ من میخوابیدم🙃 (سعی کنید بهتر از مال من باشه😆)
اتمام مسابقه | 1402/10/07 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
ظرفیت شرکت در این مسابقه تکمیل شده |
گوشی،کامپیوتر و سایر وسایل ارتباطی شخصیمو میسوزوندم
مامانمو بغل میکردم و از ته دلم ازش تشکر میکردم بخاطر همه چیش❤❤
در آرامش و سکوت فقط می اندیشم ، می اندیشم به کرده ها و ناکرده ها ، در آن روز نه دگر جایی برای حسرت خوردن است ، نه دگر فرصتی برای انجام حسرت ها ، در چنین زمانی در دقایق پایانی این ماموریت فانی غرق در افکارم میشوم می اندیشم به سرنوشتی که در انتظار من است ، همان رنگی ترین رنگ ها ، زیبا ترین زیبایی ها و... ، همان شاهکاری که به چشم خود دیدم ، با این تفاوت که در آنجا جاودانه خواهم شد کنار عزیزانم ، و در ثانیه های پایانی چشمانم را میبندم و در میان موج چشم نواز آرامش خود را به دست سرنوشت میسپارم
خب به کراشم میگفتم مرسی که دوسم نداشتی ولی من دوست دارم یا هم پیش خانوادم بودم
یک دقیقه تو آینه نگاه میکردم و به خودم عشق میدادم و بابت وقتایی که خودمو دوست نداشتم ازش میخواستم که منو ببخشه
همون یک دقیقه رو پیش خانوادم می بودم
اعتراف به یه فردی🦦✌🏻
يك نامه مينوشتم و چيز هايى كه تو دلم نگه داشتم رو ميگفتم و از كسى كه دلش رو شكوندم معظرت ميخواستم و علت اش رو ميگفتم حتما تو نامه مينوشتم از اينكه مردم خوشحالم
سوزاندن گوشیم
ب کراشم میگفتم چقد دوسش دارم
خانوادمو بغل می کردم و یه تیکه از آهنگ موردعلاقم رو گوش می کردم
از آدمای مهم زندگیم تشکر میکردم و میگفتم ببخشید ک براتون کافی نبودم
اول یه نامه خداحافظی برای مامانم مینویسم و چندم ثانیه آخر میرم توی بغل مامانم گریه میکنم
من با مادر و پدرم خداحافظی میکردم و یه نامه له کل عزیزانم مینوشتم
گوشیمو دفتر خاطراتم رو از بین میبردم😐💔
بغللللللل خانوادمو بغلللل میکردم و همزمان میگفتم به کیا چی بگن.
از ته دل آخرای عمرم و میخندیدم🙂
صمیمی ترین دوستم رو بغل میکردم 🥺💙
به مامان و بابام میگم که چقدر دوسشون دارم و بابت همه چیز ازشون تشکر میکردم و بعدش تو بغل مامانم فقط گریع میکردم..
آهنگ گوش میدادم
یه نامه کوتاه برای کراشم مینوشتم میدادم مامانم بعدش بهش بده
دقیقه شمار میگرفتم تا ببینم دقیق یه دیقه میشه یا نه😂😔
میشستم سر جام چون تو یک دیقه هیچ کاری نمیشه کرد
تمام وصیعت هام رو ، روی یه برگه می نوشتم و اعضای خانواده ام رو بغل می کردم و بهشون می گفتم که خیلی دوستشون دارم و در آخر تو بغل مامانم می خوابیدم ...
زنگ میزدم ب قبر فروشی میگفتم ی قبر سلتنتی برای ۱ دقیقه ی دیگ اماده کن و به دوستم میگفتم تو مراسم خاکسپاریم اهنگ دینامیت بی تی اس رو بزاره چون اگ بزاره همون موقع بلند میشم باهاش میخونم
بکراشممیگفتمکخیلیدوسشداشتموبعدمیرموتاجاییکهبخوامبرسمیاهنگگوشمیدادم:)
تمام اون یه دقیقه رو فکر می کردم که باید چیکار کنم بعد یهو می دیدم وقتم تموم شد
اگه تو خیابون باشم قبل اینکه اون یه دقیقه تموم شده خودم پرت میکردم جلوی یه ماشین
اولش شاید دستپاچه بشم چون یه دقیقه واسه انجام خیلی از کارا زمان کمیه ولی خب حداقل سعی میکردم ازش درست استفاده کنم و مثل بقیه لحظات از دستش ندم🥲
گوشیمو نابود میکردم😂😂🤌🏻
گوشیمو اتیش میزنم
وصیت نامم رو میدادم بست فرندم که خیلی دوسش دارم بغلش میکرد و تا اخرین لحظه بدونه اینکه بدونه قراره بمیرم باهاش میخندم و قبله مرگم موبایلمو اتیش میزنم کسی نره توش 😂همین ایشالا هر چه زودتر این اتفاق بیوفته
به کراشم میگفتم عاشقشم😪😪
برای آخرین بار، با دوستام خداحافظی میکنم و میگم ببخشید اگه ناراحتتون کردم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
والدینم رو بغل می کردم و بابت تمام بدرفتاری ها و لجبازیام همراه اشک ریختن عذرخواهی می کردم...از مرگ می ترسم..می ترسم از والدینم که تنها داراییمن دورم کنه...چطور شماها مرگ رو دوس دارید؟ منم دوسش دارم اما نه وقتی پای عزیزترینام وسط باشه :(
وصیت نامه ام که از قبل آماده کردم رو میذارم پیش خودم بعد گوشیم رو از پنجره پرت میکردم پایین و بعد میمردم"
چه متنی نوشتم😂
دقیقا