سوتی هاتون بم بگین پارت ۲ بسازم

تو‌کلاس‌زبان‌بودم‌‌اما‌چون‌خیلی‌زودتر‌از‌زمان‌کلاس‌خودم‌رفته‌بودم‌داشتم‌تو‌حیاط‌برای‌خودم‌راه‌میرفتم‌که‌یهو‌نمیدونم‌چیشد‌تصمیم‌گرفتم‌عقبکی‌راه‌برم‌بعدش‌یهو‌پام‌پیچ‌خورد‌داشتم‌میوفتادم‌که‌پسری‌که‌کنارم‌ایستاده‌بود‌منو‌گرفت‌تا‌نیوفتم‌بعد‌اونجا‌داشتم‌از‌خجالت‌آب‌میشدم😔🌸🐑

به جای اینکه دست مامان بزرگمو ببوسم دست پسر عمومو بوصیدم🙄🗿

جلو بابام حرف بد زدم👍

خب..... سر کلاس زبان بودم بعد معلم‌ دو نفر دو نفر گروه درست کرد تا یه دیالوگ شبیه اونی که تو کتاب بود رو درست کنیم .‌‌..حالا موقعی گفتن بود ‌‌...آخرش بود که من باید میگفتم thank youو طرف مقابلم میگفت your welcome ...ولی من گفتم‌thank you your welcome یعنی جای اونم گفتم و اون موقع بود که همه حتی تیچر از خنده پخش زمین شدن😂😂😂😂😂😂😂

اولی سوتی نیست و لی خب:داشتم تو راپله راه میرفتم یهو نمیدونم چی شد لیز خوردم افتادم شلوارم ج...ر خورد🤣🤣 دومی : همه اینو تجربه کردیم که به معلم بگیم مامان من یه بار به زن عموم گفتم مامان بزرگ( به زبون خودمون)🤣🤣🤣 سومی: فاز رقص گرفته بودم هی میگفتم نگا چه خوب میر.ق.ص.م یهو با کله افتادم زمین اونم جلو همه🤣🤣🤣😂😂

بچه بودم شاید 10،11 سال با دختر همسایه مون توی کوچه داشتیم بسکتبال بازی میکردیم فاز این ورزشکارا رو هم گرفته بودیم ک نگو شب بود شاید ساعت 8و 9 فقط ما و پسرای کوچه اونجا بودن، پسرا هم اونجا بودن ک ما تنها نباشیم خلاصه اونا هی ما رو نگا میکزدن منم ک فاز گرفته بودم محکم توپو زدم زمین دوییدم سمت دروزاه یهو پام رفت روی ی بطری قشنگ چپ شدم وسط کوچه جلوی همه...بقیه هم هر هر کر کر میخندیدن هنوز بهش فک میکنم حالت ت*هوع میگیرم🤣🤣🤣🤣🗿

داشتم تو کوچه تا خونه میرقصیدم نگو آیفون تصویری بوده خونه ی یکی داشته میدیده😂💔

یه بار تو کلاس انلاین بودم معلم ازم سوال پرسید تو گفت و گو صوتی منم اومدم جواب بدم میکرفونو باز کرزم بعد مامانم اومد تو گفت در به در شده بیا این لقمه رو بخور معلمتم که یه تختش کمه معلمم گفت چرا خانم خلاصه من صوتی ندادم مامانم دداد

داشتم با یکی دعوا میکردم میخواستم بگم برو گم شو دیگه دوست ندارم اشتباهی گفتم برو دوست شو دیگه گمت ندارم

یه بار با دوستام تو مدرسه سال قبل بود فکر کنم میخواستیم نمایش قسمت اول ونزدی رو بازی کنیم بعد دوستم باید میگفت ۸ مدرسه در۵ سال گفت ۵مدرسه در۸سال خودمم باید میگفتم از روی عقربم دوچرخه رد شد گفتم از رو ی دوچرخم عقرب رد شد و جلوی معلم حسابی ضایع شدیم

من یه بار گفتم چه کسی نارنگی را اختراع کرده مامانم مرده بود از خنده اینجوری 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂😆

یه بار مهمون اومد خونمون، من بیرون بودم. وقتی اومدم بلند شدن که دست بدن. بجای اینکه بگم بشینین، بلند نشین گفتم نشینین بلند شین😅

در اتاقو بسته بودم(فکر میکردم بستم) داشتم ادای این رقصای انیمه رو جلوی آینه درمیاوردم یهویی خونه ساکت شد مامانم بلند شروع کرد به خندیدن🗿