فان ترین خاطرتون و بگید💚 فالو یادت نره بازم مسابقه میزارم😉
اتمام مسابقه | 1402/09/09 |
ظرفیت مسابقه | 25 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
سال پنجم که بودم با بغل دستیم دوست شدم بر امتحانای آذر ماه بهش رسوندم گفتیم بهم برسون گفت میخاستی بخونی😐🥲بر هفته بعدش امتحان ریاضی داشتیم اومدم تلافی کنم نشستم مو به مو ریاضی رو خوندم سر امتحان همه جوابارو بهش اشتباه گفتم🦦😂 اخرم اون نیاز به تلاش شد من خیلی خوب🗿😂😂😂
زنگ خونه خورده بود من و دوستام فکر کردیم زنگ تفریحه خوراکی برداشتیم رفتیم بیرون فهمیدیم همه دارن میرن زنگ خونست😂🥴اتفاقا تا چن دقیقه هم داشتیم خوراکی میخوریدیماا کع مدیر و معلممون داشتن میرفتن++😂🥴خلاصه بعد اومدیم وسایلامونو جمع کردیم داشتیم میرفتیم دیدیم در رومون قفل شد سرایدار رو بلنددددد صدا زدیم از پشت در در مدرسه رو باز کرد اومدیم بیرون هیچکس نیومده بود دنبالمون پیاده رفتیم بابامو تو راه دیدیم اومد رسوندمون😂فهمیدین چقدر بد بوده دیگه؟ 🥴
نمایش داشتیم تو نمازخونه تمرین میکردیم ، نماز خونه مدرسمون زیر زمینه، اومدم بالا که آب بردارم دوستم پشتم اومد،به شوخی زد پشتم منم از پشت افتادم روش و اونم افتاد روی معلم دینی که باهم خوردیم زمین و به آینه خوردیم و اونم شکست.(همه چی بهم ریخت) 🤣 خلاصه با دوستاتون شوخی خرکی نکنین 🚫
یه بار دوستم شکلات اورده بود مدرسه. دو تا برداشتم یکیش رو گاز که زدم دیدم پرید! حالا هی زمین رو بگرد میز و بگرد هیچ جا نبود. بعد فکر کنم زنگ بعدی (شاید هم دو زنگ بعد) نمیدونم دقیق دیدم یه چیزی توی قسمت آرنج آستین کاپشنمه. درش اوردم... شکلاته بود ! من هنوز در شوکم چطوری پرت شد توی آستین کاپشنم خودمم نفهمیدم🗿🗿
یه بار با دوستم رفتیم یه مهمونی خیلی خفن و باکلاس. بعد همه مهمونا شروع کردن به رقصیدن ما هم رفتیم که برقصیم یهو پای دوستم وسط رقص پیچ خورد افتاد رو عروس. عروسم با سر خورد زمین😐 دوستم انقدر خجالت کشید که نتونست تا آخر بمونه خدافظی کرد و رفت
یبار تو بستنی فروشی بودیم بعد ما دو تا آیس پک سفارش دادیم. آقاهه یدونه آورد گفت بیا بگیر منم برداشتم تا اومدم بخورم آقاهه گفت نه با شما نبودم بعدم دیدم اون مال مشتری قبلی بوده دیگه دادم بهش ولیی ذوببب شدم قشنگ😭😂
یه بار توی مدرسه ده بار معلمو صدا کردم بعدش که حواسش بود اشتباهی گفتم مامان. یه بارم مبصر بودم داشتم با اواهت راه میرفتم ماژیک بردارم یهو افتادم زمین😂
سر امتحان اجتماعی و علوم بود خانمتون داشت ازم میپرسید منم یکی سوال بلد نبودم قشنگ دوستم بهم رسوند
یه روز داشتیم آزمون تاریخ ادبیات میدادیم بعد اسم شاعر و یادم میومد ولی فامیلش رو نه بعد به خانم که گفتم گفت باید دیگه خیلی با شاعر صمیمی باشید که فقط اسمش رو بنویسید 😂😜🤣بعد من پررو هم گفتم خانم من که اصلا باش رفیقم 🤣🤣🤣🤣
زلزله ی سه ریشتری آمده بود بابام وکیله وقتی ما داشتیم میرفتیم اون داشت دنبال مدارک موکلاش میگشت مامانم آرایش می کرد ابجیم نشسته بود نگاه می کرد اصلا چه وضعی بود🤣🤣🤣
کلاس هفتم با یه بچه خرخون دعوام شد حسابی که وقتی می خواست امتحانو برسونه به من نمیرسوند تنها چیزی که ضعیف بود ریاضیش بود چون هیچ کس تو کلاس ریاضیش خوب نبود ما هم هفته بعد امتحان ریاضی داشتم منم اینقدر خوندم که اومد به من گفت بهم برسون بهش گفتم خب میخوندی بعد کلی التماس رفتم پیشش نشستم قیافه دلسوزی گرفتمو بعد بهش جواب های اشتباه دادم من تو یه سوال موندم بهش گفتم برسونه بعد بلند شد گفت مگه من خرم که برسونم بهت بعد که جواب امتحان اومد اون ۱/۵گرفت من ۱۹ ینی حس خیلی خوبی داشتم اون لحظه
زنگ بعدی اجتماعی داشتیم و رفتم تو اون یکی کلاس که تازه زنگ خورده بود و اجتماعی داشتن ، بعد داد زدم معلم اجتماعی چه بلایی سرتون اورد ؟بعد دوستم گفت معلم هنوز سر کلاسه بعد داشت نگام میکرد ، خلاصه که فرار کردم تا اینکه معلم اجتماعی داشت میومد بیرون ، روی اون سراشیبی که مدرسمون داشت سرخوردم داد زدن خانمممم فلانی اما در نهایت فهمیدم اونجا داره نگام میکنه 🥲🥲🥲🤡
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
ممنون
بیخشید الان من برنده شدم جایزه رو چجوری میگیرم؟
بهت۲۵۰امتیاز دادم
خودش میاد😐