سم ترین تولدت/=🤣

کلاس 3 بودم میخاستم سوپرایزم کنن فکر کردن من با دوستام رفتم بیرون خلاصه که همه چیزو که گذاشتن همه رفتن بیرون منم داخل اتاق بودم و بدش که از اتاق بیرون رفتم پیدم همیچیز گذاشته رفتم همه انارو خوردم بدش همه امدنداخل دیدن که من همه چیز رو خوردم همشون دهاناشون باز شد مصل این😮 بدش منم گفتم چیه 🤣🤣🎈🎈

وقتی کیک رو آوردن ( ۶ سالم بود ) 😂😂😂 دختر عموم و پسر عموم دست زدن به کیک و تزیین روش رو خوردن به طور کلی گند زدن به کیک نازنینم منم اسباب بازی هامو بهشون نشون ندادم😂🤲😐

وقتي دوستم تو شب نشيني بخنده هررررر هررررر هررررر تازه وقتي داريم قصه ترسناك مي گيم بعد مي گم برو بيرون اگر مي خواي كارتو ببيني و بخندي زاررررزارررزاررر گرييهه🤬🤬🤬

داشتم راه میرفتم یهو پسر داییم با ماشین دیونش زد بهم منم یه پا وایساده بودم با پشت رفتم توی کیک😐😐

هه من تولد بگیرم!😀

وقتی کلاس دوم بودم برام مجسمه ی عروس و داماد کادو دادند😂😂😂😑😑😑 عروس داماد روی موتور هم بودند 😂😂