خب خب خب تو این مسابقه کافیه سمییی ترین خاطراتتون رو بگین و سمی ترین خاطره برنده میشه و بهش ۳۳۳ امتیاز داده میشه🌚🌟
اتمام مسابقه | 1402/08/15 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
وقتی شیش سالم بود مامانم منو برد تو یکی از برنامه های عمو پورنگ ،مامانمم اون پشت بود که دوربین نگیرتش چون وقتی دوربینا میومدن جلومون، مامانمو نمیدیپم، گریه میکردم..فکر کنم۴ یا ۵ بار به خاطر گریه من، فیلمبرداری رو قطع کردن 😂 آخرشم یه آقایی اومد منو برد ،برنامه بدون من اجرا شد😂😭
یه بار داشتم از پشت بوم پایینو نگاه میکردم که دیدم یه چیز سفیدی پشتمه منم ترسیده بودم یه سنگ برداشتم همین که برگشتم انداختم طرفش دیدم مامان بزرگمه بعد تو دستش بستنی بود بستنی هه از دستش ول شد افتاد پایین بعد نگاه کردیم پایینو دیدیم افتاده رو سره یه کچله 😐😂 اینم شانس اویه😂
مدرسه بودم از ناهارخوری دراومدم برگردم کلاس ناظم هم با من بود بعد گوشی ناظم دستش بود بعد گفت وا گوشیم کو بعد داشت جیباشو میگشت گفت حتمی مونده ناهارخوری برم بردارم بعد منم فک کردم داره باهام شوخی میکنه ولی دیدم نه جدی داره میره ناهارخوری منم گفتم خانوم احیانا اونی نیست که تو دستتونه؟ هیچی دیگه ناظم خودش داشت از خنده غش میکرد
زایع ترینش اینه که از دبیرم پرسیدم غسل حیض چی هست چند بار پرسیدم چیزی بهم نگفت آخر سر دوستم گفت چه گندی زدم
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)