خاطرات خنده دار مدرسه

تو دستشویی بودم سقف نداشت یکی از اون بالا کیسه اب پرت کرد

داشتم با یکی میحرفیدم خانم مدیرمون پرید جلوم گفت سلام ن****(فامیلیم) منم مث چی ترسیدم تا اون سر اردوگاه دویدممم.... هیچی دیگه کلاس تفکر درس ارتباط با دیگرانو صفر شدم😅

یه بار رفتم از خانم ناظم به خاطر تقدیر نامه تشکر کنم گفتم سپاس گرازم😂😑

کلاس ما همیشه برای معلم فارسی شعر باب اسفنجی و ببعی رو میخونند😜🤣

کلاس هفتم بودیم یه سوسک اومد تو کلاسمون بعد همه قبل امتحان فیزیک کتابامونو و آماده برای تقلب گذاشتیم زیر میز سوسکه اومد هممون جیغ و داد کردیم و الفرار معلممون آقای خیرابی عین میگ میگ در رفت پامو گذاشتم جلو پاش با مغز خورد زمین چن تا فحش آبدار داد همینطور که داشت فرار میکرد فحش میداد از جلو خورد به دیوار مغزش در اومد بچه ها هم که گریخته بودن همه ی کتابا روی زمین بودن از اونور معلممون فحش میداد به زمین و زمان فقط تصور کن خیلی خوب بود

مدرسه گرغبه داره، خنده چیههههه😂