سم ترین خاطرات مدرسه تون رو با ما به اشتراک بزارید😁یکم بخندیم
اتمام مسابقه | 1402/07/07 |
ظرفیت مسابقه | 30 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
همینکه مدرسه میریم خودش سمه
من چند بار به معلمم گفتم مامان 😓😓😓 فکر کنم اینو همه تجربه کردن 😢😢😢
یه روز زنگ اخر بود و خانم داشت سوالای بچه هارو جواب میداد و کلا همه جا پر سر و صدا و شلوغ بود و خانم حواسش نبود... منم با دوستم ارایشگاه راه انداختین و داشتم به مسخره ترین حالت ممکن موهای دوستمو میبستم که یهو یکی گفت خانومو ببینید.... خانوم یه جوری چشم غره با لبخند میرفت انگار مجبورش کردن برای اولین بار لبخند بزنه🗿🗿
خدا یا این که نفر بعدی من بودم سوال رو حفظ کردم یه هو یه نفر دیگه رو گفت !!!!! خدا دلم می خواست معلمم رو جرررر بدم😑😑
ما تو مدرسمون اون یکی کلاس امتیاز گرفتن بهشون بستنی دادن، ما با سیخ چوبی و مقوا تابلو اعتراض درست کردیم رفتیم سرشون جیغ و داد کردیم😐🤝🏻خاطره کلاس اولمه چقد تباه بودیم
اولای کلاس هفتمم بود که معلم تفکرمون اومد سر کلاس و وایساد حرف زدن و زرزر کردن به خودم که اومدم دیدم مراحلی که لک لکا بچه رو میارنو رو تخته کشیده و خیلییییی سم بود
اقا ما ازمعلم ریاضی مون وحشت خاصی داشتیم بعد وقتی قرار بود برای اولین بتر بیاد سر کلاسمون خیلی ارام و متین باشیم بعد همینجوری منتظر اش بودیم سایه یکی افتاد روی در کلاس یکی هم گفت برپاااا ماهم وایستادیم نگو هیشکی نبود دوباره نشستیم بعد که معلممون امد بعد دو سه دقیقه تازه باور کردیم معلممونه
و منی که خاطره ی سمی ندارم🙂😂🤌🗿
مدرسه خودش سمممممممم🫤
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
نظرات بازدیدکنندگان (0)