ترسناک ترین تجربه تون

خواهر کوچیکم یهو یکیو صدا زد و با سرعتی ک تاحالا ندویده بود دوید دنبال چیزی ک ما نمیدیدیم... شاید روح یا جن دیده...

یه سوسک اومد رو پامم

گوشی و لبتابمو شکوندم ۲۰۰ تا هندزفری خراب کردم حداقل (دمپایی مادر را که میشناسید...🤡) هشت سالم بود یه چیز عجیب غریب روح مانندی یه شب از جلوی چشمام رد شد(منم فکر کردم پرنده ی دریاست🤣😔💔) شارژر لبتابم یهویی منفجر شد یعنی در حدی که نزدیک بود خونه آتیش بگیره(میدونم خیلی دردسر سازم لازم به گفتن نیست😔) ریاضیو ۳ از ۱۸ گرفتم کلاس پنجم(باز هم دمپایی مادر که معرف حضورتان هست.‌.🤡) قصاب گوشت خورد کن و داستان اسباب بازی های ۱(بخاطرشون تا ۱۱ سالگی تو اتاق مامان بابام میخوابیدم‌ از ترسشون😔)

یبار خونه تنها بودم شب هم بود از خواب پریدم رفتم دستشویی بعد یه صدای خیلی ریز اومد که مثلا انگار یکی زد به در دستشویی منم اهمیت ندادم بیرون که اومدم نگا کردم هرجا رو هیچی نبود😐🤲🏿 یا مثلاً میرم حموم هی فکر میکنم یکی صدام میکنه

تو قسمت پر عمق استخر پام گرفت داشتم غرق میشدم

مود من وقتی دو شاخه رو میزنم به سه راهی و جرقه میزنه(این ترسناک ترین تجربمه)

گوشیم ترک خرد🤣

جن دیدم ولی خوشحال شدم🙄🔪

خواب های سمی

ساعت سه و نیم شب دو نفره با پسر داییم رفتیم بیرون یه موتوری دو ترک افتادن دنبالمون 😐💔 حالا خوب بود کوچه پس کوچه ها رو بلد بودیم

سوار کشتی نوح (اژدها)شدم