خب خب خب طنز ترین خاطره مدرستون رو بگید برنده تبلیغ میشه و همه تستاش لایک میشه سه تا برنده داریم،سه نفری که بیشنترین تعداد لایک ها رو بیارن برندن
اتمام مسابقه | 1400/10/02 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
یبار برگه های امتحانی معلم رو باد زده بود برده بود بالای پرچم مدرسه لای میله و نخ پرچم گیر انداخته بود.من و دوستام تو دلمون عروسی بود.خودشیرین کلاس همینجوری تو حیاط میدویید جیغ میزد میگف امتحانا امتحانا.اخر مدیر و ناظم اومدن پرسیدن چیشده معلم گف برگه های امتحان اون بالان😐👆مدیر و ناظم بیچاره ها برگاشون ریخته بود😐🍃بعد اون خودشیرینه از بس دوییده بود غش کرد براش ابقند اوردن...برگه هام تا دو ماه همون بالا بودن سر صف معلم نگاشون میکرد فحش میداد اخرش برای ارامش معلم هم ک شده پرچمو کندن 😐👐
من یه بار داشتم تو کلاس ریاضی میگفتم حالا باید دو دهم را ضربدر هفت و هشتاد و شیش صدم کنیم بعد خانم گفت که حالا ۱۲۰۰۰۰۰۰۰ باید ضربدر چند کنیم فکرم پیش جانگ کوک بود گفتم خانم ضربدر جانگ کوک کنیم بعد معلم گف هن؟ گفدم چی کی گفت جانگ کوک کیه گفتم خانم هیچی ولش کنید گفت بگوو گفتم بایس کیوتم تو گروه بی تی اس معلم چشاش بابا قوری شد 😂😂😂😂😂😂😂 (این عکسه فان نیس از گوگول پیدا کردم) 🤣🤣🤣🤣🤣
تو کلاس ما اینطوری بود که هر زنگ تفریح وقتی که تو کلاس به خاطر سرما میموندیم 2 نفر باید میرفتن جاسوسی معلمو میکردن خلاصه اون دفعه نوبت من و دوستم بود پای پله ها نشسته بودیم و دید میزدیم معلم داره چیکار میکنه بعد داشتیم با هم حرف میزدیم یه دفعه دیدیدم معلممون همینطوری تند تند از پله ها بالا میاد هیچی دیگه منو دوستم بدو کی ندو کف سالن مدرسه هم که لیز بود یه دفعه خیلی هماهنگ هردومون رو زانومون لیز خوردیم تا خود کلاس بعد تو همون حالت بودیم طوری که انگار داریم خاستگاری میکنیم که. معلممونم ما رو دید😂
قرار بود تو کلاس حافظ خوانی شرکت کنم بعد من گفتم خانم من میتونم حافظ بخونم بعد خانم گفت حافظ بخونیا نری این اهنگ کره ایا رو بخونی 🤣🤣🤣
یادمه تو دبستان مدرسه ما دیوار به دیوار دبستان پسرونه بود، یعنی فقط یه دیوار کوتاه مدرسه ها رو جدا می کرد😅یه روز دوستام داشتن از دیوار می رفتن بالا پسرا رو دید میزدن، یهو زنگ خورد و خانم ناظم اومد بیرون، اینا رو دید🤣🤲🏻 بازوی هر دوتاشون رو گرفت برد وسط حیاط مدرسه پسرونه ولشون کرد گفت: پسرا رو دوست دارین؟ بفرما حالا برین پیششون😂😂 از شانس بد پسرا هم زنگ ورزششون بود تو حیاط بودن، دو تا دختر وسط مدرسه پسرونه و کلی پسر، من اونور دیوار داشتم از خنده میمردم🤣🤣🤣🤣🤣
من تو کلاسمون خدای سوتی ام😐💔 بجای این ک بگم خرمن صد گیاه گفتم صدمن خر گیاه😑🔪 بجای این این که بگم همه گویند طاهر کس ندارد گفتم همه گویند طاهر زن ندارد😂🔪 معلمم خندش میگیره ولی از رو نمیرم بخدا دست خودم نی یه بار داشتم تو سالن میدویدم شپلق خوردم ب معلم😐 چ می توان کرد؟😑💔
من معلم گفت ادم ها ۴۰ سالگی عقلشون کامل میشه و شما هنوز عقل ندارید بعد بچه ها گفتن خانم چند سالتونه گفت ۴۲ منم حواسم نبود با صدای بلند گفتم خانم شما الان ۲ سالع عقل دار شدی 😂هیچی دیگه کلاس پاره شد از خنده
روزه معلم بود بعد مابه بچا گفته بودیم که تخمه مرغ توشو کاغذ رنگی بریزن یکی از این بچه های اسکله کلاس نفهمیده بود خوده تخمه مرغ اورده بود هیچی دیه منم ک فک کردم توش کاغذ رنگیه تخمه مرغو کوبیدم تو گونه معلم تا پنج دیقه فقط سکوت بود بعدش تازه پی بردم ک عه گفتم چرا تخمه مرغه سنگینه نگو خالیش نکرده جاتون خالی ی نمره از انظبات همه کم
دیروز که رفتم مدرسه چون همه ارمی بودن برای شب یلدا جشن گرفتیم بعد کلی اهنگ بی تی اس گذاشتیم اجق وجق باز بدر میکردیم باهم رفتیم خرید تو کلاس اهنگ خوندیم
دیروز که کلاسا حضوری بود چون خیلی خوابم میومد رفتم ته کلاس خوابیدم زنگ خورد بیدار شدم بلند گفتم اخیش چه قدر حال داد خوابیدم یهو دیدم معلم داره نگام میکنه منم دستمو گرفتم زیر چونم گفتم چیه خوشگل ندیوی؟(معمولا وقتی از خواب پا میشم یا قبلش یه جوری رفتار میکنم انگار مستم) بنده خدا ماتش برده بود منم سریع جیم زدم رفتم وسط حیاط از پشیمانی که چرا اینکارو کردم رقص فیک لاو میرفتم دوستم جمم کرد اگرنه الان اخراج شدخ بودم😐💔😂
وقتی مدرسه میری برا اولین بار و کلاستو اشتباه میری مخصوصا کلاس بچه های بزرگ تر از خودت و انها تو را وارد کلاس می کنن و تا می خواهی بگی من مال یه کلاس دیگم از تو درس میپرسن
حیح یبار داشتم پشت سر معلمم غیبت میکردم دوستم هی اهم اهم میکرد گفتم چیح پشتمو نگاه کردم معلمم بود😐💔
مصوع بر میگرده به امتحان های حضوری امسال😐نشسته بودیم داشتیم امتحان میدادیم که یه بوی بدی اومد از اون کارا که تو بچگی همه میکردن مینداختن تقصیر هم😐صدا از طرف معلم اومد یه دختری خم بود اسمش دریا بود خانممون میگفت کار دریا دریا عم میگفت نه کار من نیست خلاصه از معلممون اصرار از دریا انکار حالا همه عم میدونستیم کار معلممون😑
یه بار توی مدرسه با ناظم مدرسه دعوام شد از بوفه مدرسه یک پفک خریدم پفک رو ریختم تو مشما آشغالش رو کردم توی لوله اگزوز ماشینش😁😁😁
از بد تریناش بگم که دوستام رفتن اسم کراشمو تو کل مدرسه پخش کردن و من هر روز کارم گریه بود و تو مدرسه هیچ دوستی نداشتم که دلداریم بده و اون چند روز داشتم میمردم
ی بار که مدرسه بودیم بردنمون تو حیاط واسه یاد دادن خاموش کردن اتیش با کپسول ها،بعد یه سطل اهنی کوچیک گذاشته بودن اون وست بد رفتن چهارتا کاغذ ام ورداشتن اوردن بد سرایدار مدرسه داشت فندکو میکرد تو کاغذا رفتم بش گفتم ببین عمو اول ی کاغذو اتیش میزنی بد میندازی تو اون،حالا این هیچی بعدش اتیشو روشن کرد گف حالا کی میخواد خاموشش کنه؟ یکی ع بچها گف مننننن بد رفت کپسولو زد تو صورت مدیر و معاون پرورشی جرر بد این گازش زیاد بود بوی نفت ام میداد اصن کل حیاط مدرسه شد گاز کپسول یاع یاع یاع😂 محض رضای نامجون بلا
خعب😐! ازمون داشتیم :) اونم چه مسابقه ای خانم برگه هارو دادن و رفتن... بیخیال از اینکه با چه دانش آموزایی طرفن😂💞 بعدش ما همه مون یا از رو کتاب یا گروهی جمع شدیم و همه رو از رو هم جواب دادیم و بیست گرفتیم😂😐💨 بهترین آزمون تاریخ بود🚴🏻♀️😂 نکته:همه سوالا تستی بودن لایک فراموش نشه کیوتی!^_^🌈 عکس هم زنیتسو ناناس مونه🥺🙌🏻
اومدم تو مدرسه دیدم هیچکس تو حیاط نیست بدجور استرس گرفتم عین خر دوییدم برم کلاس اومدم برم بالا پام گیر کرد خوردم زمین گفتم خداروشکر کسی نیست منو ندید پا شدم سرمو آوردم بالا مدیر بالا سرم بود از خنده سرخ شده بود به زور خودشو گرفته بود منم یه جا شنیده بودم گفتن اگه خوردی زمین خودت شروع کن به خندیدن چون اگه بقیه خنده کنن خیت میشی منم از ترس اینکه خیت نشم جلوش شروع کردم به خندیدن یه لحظه به خودم اومدم دیدم چشاش شده اندازه قابلمه دهنشم باز خلاصه مردم از خجالت گفتن ببخشید و فرار
یادمه هروقت زنگ تفریح میخورد و میخواستم بیام توی حیاط توی راهرو با دوستام توی راهروا پخش میشدیم و پوست کیک هامونو بمبی میترکوندیم همه سکته میکردن 😂😂😂 عاملشم هرگز نتونستن پیدا کنن ㅋㅋㅋㅋㅋㅋ
ی بار اونقدر دگ حضوری ب خاطر کرونا نرفته بودم وسط کرونا معلممون خواست حضوری بریم روز قبلش با خودم میگفتم میدونم چیکار کنم دگ مثلا صد سال صد قرن حضوری مدرسه رفتم ولی همون روز نمیدونستم باید ب معلم چی بگم زنگ تفریح نمیدونستم چیکار کنم کلا نمیدونستم چیکار کنم بعد ناظم اومد گف عزیزم مشروب خوردی ب نظر میاد خیلی مستی کلا ناظم خیلی پایه بود بلاخره دوستم نجاتم داد😂😂 ی بارم وسط کلاس آنلاین یکی از بچه های کلاسمون تو قسمت چت نوشت خانم معلم میتونم برم دستشویی بعد همه قش کردن از خندهههههه😂
داشتم میرفتم دستشویی که ی بچه پیش دبستانی اومد پیشم و گفت اون داره نشونه گیریت میکنه سرتو بدزد منم گفتم بچس باشه بعد سرمو دزدیم کلمو آوردم بالا گفتم کی داره نشونه گیریم میکنه گفت اون دلقکه از اون به بعد دیگه نرفتم اون مدرسه میدونم فان نبود ولی لایک کنید
توی حیاط مدرسه طنابو انداخته بودم رو دوستم داشتم پیتیکو پیتیکو اسب بازی میکردم مدیر طنابمو گرفت با قیچی به ده هزار قسمت مساوی تقسیم کرد 😐😐😐😐😐
خب کلاس پنجم بودیم من سه نفر دیگه از بچه ها نمیخواستیم بریم سر برنامه صبحگاه قبلشم برنامه ریزی کرده بودیم که معلممون رو بترسونیم رفتیم زیر نیمکت ها قایم شدیم و کیف هامون رو چیدیم که پیدا نباشیم وقتی معلم اومد در رو باز کرد پریدیم بیرون یهو خانم ناظم و مدیرمون و دوتا معلم ها با معلممون اومده بودن هیچی دیگه میخواستن پرونده مون رو بدن دستمون ولی خانم مدیر بخشیدمون😂
اقا یه بار رفتم مدرسه به مدریر کع رسیدم گفتم هلام😐💔 بعدش نمیدونم چرا اصلا نزاشت برم کلاس وگفت رو تخته تو دفتر ۱۰۰ بار بنویسم سلام😔😢😐💔🚬(به عکس بلا توجهی نکنید😐🚬💔)
یبار کلاس شیشم خانممون داشت دعوامون میکردو فوش وفوش کشی بود.هیچکس اون وسط پخشم در نمیومد یهو من عطسم گرفت.خواستم جلوشو بگیرم ولی لعنتی خیلی قوی بود. اخرش لپام باد کرده بودو یهو....اچو....خانم فکر کرد من داشتم میخندیدم به حرفاش یه نگاهی کرد که هر وقت یادش میوفتم میترسم با لحنی که معلوم بود میخواست خفم کنه گفت:فکر نکنم حرفم اینقدر خنده دار باشه که میخندی مریم. دیگه هیچی تا اخر سال این معلم با اخم بدجوری نگام میکرد.
خب صدام میاد😐 اره میاد:/ خب یه بار تو مدرسه بودم پیش دبستانی بودم یه مرده داشت راه رو تمیز میکرد بهمون گفت از اون ور بریم من خنگ فک کردم میگه برین توی اون کلاس😐 خلاصه رفتم توی کلاس پنجمی ها و میز اول نشستم کتابامم باز کردم منتظر معلم شودم😐📿 دیدم همه منو نگاه میکنن بعد دیدم یکی میگه تو مگه پیش دبستانی نیستی؟ گفتم چرا هستم•-• گفت اینجا کلاس پنجمه😐 هیچ دیگه من موندم و افق😐🍃 بد جور ضایع شده بودم:| هیچی دیگه رفتم تو کلاس خودم معلمم گفت چرا دیر کردی الکی گفتم خواب موندم:|
من و دوستام سر کلاس بودیم دوستم پاشو کوبوند به صندلیش بعد گفت آی بعد داشت صندلی ناز میکرد🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
همکلاسیم زده بود بند لبمو پاره کرده بود بچه های کلاس ب جای اینکه بیان منو دلداری بدن رفته بودن ب همکلاسیم دلداری میدادیم خلاصه بعد یهو دیدم گفت : وای یعنی میرم زندان و داشت گریه میکرد 😂😂😂پایان
یبار دیر رسیدم مدرسه خانم معلم گفت الان دیگه چرا اومدی منم گفتم ببخشید داشتم میرفتم بیرون که برم خونه😂😄خانم معلممون گفت کجا بیا بشین بدین ترتیب اون روز غایبی نخوردم🤤😍
کلاس اول معلممون از یه همکلاسیم بدش میومد که باورت نمیشه یبار از حرصش میخواس بزنه تو کله ی همکلاسیم بعد کله ی اون خورد به کله ی من که ردیف جلوش بودم تو همون لحظه که سرمون بهم برخورد کرد یک صدایی اومد که مدیرمون اومده بود کلاسمون😆
برای نمایش شب یلدا قرار بود من ننه سرما باشم بعد چون دوست نداشتم دامن بپوشم شلوار گشاد پوشیدم😐 بعد از تمرین یادم رفت شلوارم رو عوض کنم و با همون شلوار رفتم دفتر مدیر و هیچی دیگه نفهمیدم که رسیدم دم در مدرسه و دیدم که بله چه دسته گلی به آب دادم😁🙂 هیچی دیگه هنوزم دارم حرص می خورم😂
دوستم اذیتم کرد بعد فرار کرد منم برای تلافی کفشم رو ورت کردم سمتش از اونجایی هم که خیلی نشونه گیری بدی دارم یهویی خورد تو سر مدیر مدرسمون که داست از اون ور میومد🤦🏻♀️🚶♀️🕳
ما یه معلم داشتیم این هروقت عصبانی میشد میگفت من جای پدرتونم گوساله ها 😂😂
چند روز پیش علوم داشتیم معلممون هم مرد هست بعد استاد دانشگاه هم هست مدیر اومد بهمون گفت که امروز علوم ندارید ما هم کلاس رو گذاشته بودیم رو سرمون که یهد در باز شد و معلم علوم اومد حالا ما هم قبل اینکه بیاد داشتیم ازش هی بد میگفتیم نگو پشت در بوده😐
چند روز پیش سر کلاس بودم معلم میکروفون منو روشن کرده که از من بپرسه وقتی پرسش تموم شد یادم میکروفون رو ببندم . منم که همیشه ی خدا پلاس در تستچی هستم اومدم تستچی و یه تست سم بی تی اس رو خوندم با صدای بلند یعنی قشنگ ضایه شدم . معلم داشت قش میکرد از خنده آخر چند جلسه سر کلاس نرفتم و الان امتحان دارم و هیچی بلد نیستم
یبار همکلاسیم ناظمون بهش گفت برو برام از آب خوری یک لیوان آب بریز بیار😐 اونم گفت چرا خودت نمیری؟ ناظم گفت خجالت می کشم😑 همکلاسیم گفت به من چه برو خودت بریز بیار😐😂 ناظمه هیجی نگفت فرداش اومد با مدیر وسط زنگ تو کلاس مدیر خیلی بهش فحش داد و دعواش کرد😶 هیچی بردنش دفتر تا آخر زنگ داشت گریه و التماس می کرد😂 اخراجش کردن اونم فردا مامان باباش اومدن داد بیداد 😶بعد دوباره راهش داد به شرط اینکه دیگه تکرار نشه 😐🤣
کلاس انلاین بودیم خانمم سر برنامه شاد گفتوگوی صوتی گرفت😐🤝منم اولین بارم بود ک گفتگوی صوتی دیده بودم هواسم نبود زدم روی بلند گو و صدای تبلیغ تلویزیون پیچید🤝😐 ک یهو خانمم گف بچه ها برین جای سکوت بشینین🤦♀️ابروم رفت 🤣
یه بار داشتیم تو کلاس آهنگ می خوندیم بعد کلاس ما کنار کلاس اول بود یه کلاس اولی که مامانش اون روز باهاش اومده بود مدرسه رفت به مامانش گفت این کلاس ششمی ها همیشه تو کلاس شون عروسیه 😂 مامانه تا آخر سال به ما چپ چپ نگاه میکرد😐
من یه دفعه توی کلاس به جای اینکه بگم دستبند گفتم دستنبند آخرم نتونستم گندم و درست کنم😐 به لایککک❤❤❤
هفته پیش در مدرسه میخواستم بگم اپلیکیش بعد نتونستم کلمات رو خوب ادا کنم گفتم اپلیقیشن راستش نمیدونم طنز هست یا نه
یه بار تو حیاط با رفیقام بودم رفتم داخل تا آب بیارم که یهو خر درونم گفت برو آهنگ بومبایا رو پشت میکروفون بخون. هیچی خودمم کرم داشتگیم گل کرد و رفتم آهنگ رو خوندم تازه فکر میکردم بستس اما باز بود😂 هیچی دیگه بردنم دفتر مدیر😂😂😂😂
😜😜😜یه بار داشتم راجب بی تی اس به یه بلنک میگفتم 🤣🤣😑معلممون داشت سه ساعت صدام میکرد نشنید بودم وقتی بلخره گوش کرم شنید سرم انداختم پایین بیلینکه هم میگفت قوی باش تو میتونی 😑😑
کل کلاس ما بلینکه عه بعد یهو معلم ها کیل دیس لاو پخش کردن بعد همه رقصیدیم یهو منو 5 تا از بچه ها کلااا تو حس بودیم نگو موزیک رو قطع کردن ما تو ذهنمونه زنگ هم خورده ما گوشه داریم میرقصیم مدیر یهو گف برید خانمم ها 🤣🤣🤣 بعد سری درستش کرد گف عه شما اهنگ رو دوس دارین؟ من شانسی گزاشتم ما هم ب پ رو معرفی کردیم فرداش دیدیم تم کلاس شده بلک پینک:/💞
سال دوم دبیرستان بودم حواسم نبود از پشت خوردم به دبیر زبانم`-` اونم از این زنای کوتاه خپل بود خودشو زد زمین پخش زمین شد`-` منم از اون آدما که وقتی یکی یه بلایی سرش میاد پاره میشم از خنده،۱ساعت و نیم سرمو کرده بودم تو کتابم میخندیدم اونم نامردی نکرد ترم دوم بم ۱۸ داد`-`
کلاس دوم بودم سر امتحان داشتن تقلب میکردم معلمم دید گفت داری چیکار میکنی گفتم خانم دارم تقلب میکنم 😅
یک بار پیش فامیل میریم رفته بودیم باغ اونم سالگرد مامان بزرگم بود یهو زدم زیر خنده دیگه انقدر خندیده بودم پاره شدم هنوزه هنوزه یادمه
ما مدرسمون یه جوریه که بقلش مدرسه پسرونس دیوار چسبیده به دیوار بعد دیواره کوتاه بود دوستم رو یه پسره کراش بود داشت میرفت بالا اونو ببینه که ناظم کلاس چهارم اومد ماعم کلاس ششم بودیم اونا خواست ببره بندازه مدرسه پسرونه من گفتم او ناظم پایه ما نیستی ماتش برد گف ب ت چ بعد انداختشون جلو مدرسه پسرونه پسرا عم داشتن میدیدنش از پنجره کلاس رفتم با کمال پروویت یه زنگم پیچوندم و اوردمشون🙂🤦🏻♀️
توی مدرسه اینقدر بادوستامون مسخره باز در می آوردیم که هر روز معمارا میگرفتنمون یه بار قتی معاون مارو گرفت اسم دوستامونو جای اسم خودمون دادیم بار با دوستم از دست معمورا فرار کردیم ناخونامون بلند بود با دوندون میکنیم تا معلما نبینن دوستام هماهنگ میکردم که برگمو باز میزارم جلوشو هرکس میخواد بنویسه در حالی خودمم بلد نبودم یه بار کار کردیم که ۱۰ تا معمور برکنار شدن اما به ما چیزی نگفتن یه بارم معاون مسخره کردیم بعد گفت منو نیم ساعتهمسخرهکردین یهر
یه بار رفته بودیم اردو بعد تو الاچیق نشستین که یکی از هم کلاسی هام گوز کند اینقدر خندیدیم
زنگ ورزش بود داشتیم با توپ بازی میکردیم یهو توپ افتاد گوشه حیاط آقا چشمتون روز بد نبینه اونایی که توپ نداشتن برای گرفتن توپ از ما جنگ جهانی راه انداختن آخر هم توپ به ما رسید رفتیم ادامه بازی
امتحان داشتیم و همه بچه ها داشتن جواب ها رو مینوشتن که یهو یه صدا و بوی بدی بلند شد😐معلم گفت کار کی بود😡اما موضوع این بود کار هیچکدوم از بچه ها نبود نگو کار خود معلم بود😐😂هیچی دیگه معلما میخوان همیشه تقصیر ما میندازن😐😂
یه بار مدیر داشت نصیحتم میکرد خدا خدا میکردم اتفاقی بیوفته که بتونم بپیچونمش برم پیش دوستام یهو یه سیب گندیده خورد به پیشونیم🤣🤣🤣 شانسم ندارم که دهنم باز بود یه تیکه رفت تو دهنم🤮🤮 مدیرمون اینقدر خندید که عقبکی رفت خورد زمین شاد باشین
یح بار مح به معلمم گفتم با اجازه میرم سرویس 😐👐خلاصه از کلاس خارج شدم یه سر به نمازخونه زدم و نگاهی انداختم😐👐بعد رفتم توی دفتر گفتم سلام خانم خسته نباشید بعد رفتم پیش درخت ها و بعد برگشتم معلمم من رو دیده بود گفت (پس سرویس نداشتیح هاع؟؟؟؟؟) گند زده بودم زنگ تفریح هم کح شدع رقص اهنگ فیک لاو رو میرفتم 😐 دوستم خودش ریخت چشماش موندح😐👐تازه زنگ بعدش هم امتحان عربی داشتیم هیچی نخونده بودم همه رو شانسی زدم زنگ بعد دیدم عه از ۱۰ ۷ شدم بازم خوف بود 😐👐
یبار معلم دینی مون نیومده بود به جاش ناظممون اومده بود بعد ناظم ما تپل بود و همش سر کلاس میخوابید ما ام تو خودکار کاغذ لوله شده گذاشتیم بعد همه باهم فوت کردیم سمتش بدبخ خعلی گناه داش به شخصه دلم براش سوخ '_' لایک کن هانی
امروز سر زنگ فیزیک اول که کتابو گذاشتم رو سرم😐 معلمه بهم میگه اگه این کار باعث میشه درس بره تو مغزت بگو بقیه بچه ها هم این کار رو بکنن😐🤞🏻🙂 بعدش هم گفت این مسئله ی فیزیک رو حل کنین من گفتم نمیشه بجاش بخوابیم؟ سخته یکم،،، یجوری نگا کرد، منم سریع گفتم نه الان حل میکنم، نگاش رفت سمت لب تاب😂😂😂 بعدش هم سر زنگ تفریح برامون سر صف کلاس و برنامه داشتن، منم تغذیه امو نبرده بودم، حواسم نبود کنار ناظم گفتم من گرسنمههه😃😑🤣🤣🤣🤣
یادش بخیر، کلاس اول بودم تو مدرسمون انتظامات داشتیم که عین زندانی ها باهامون رفتار میکردن ( حتی من که شاگرد زرنگ بودم هم اذیت میکردن ) برای مثال خوراکی هامون رو میگرفتن ازمون و خودشون میخوردن یا از قیافه هر کی خوششون نمیومد کتک میزدن و ناظم جوان ما هم فقط حرف اونا رو گوش میکرد. اما قسمت طنزش این بود که یک روز هم کد الف و ب باهم جمع شدن و شورش کردن و شروع کردن به کتک زدن و انتظامات هارو از رو پله پرت میکردن و کل مدرسه رو شلوغ کرده بودند و قسمت اولش خیلی جوگیر شدن و رفتن با کتاب ناظم رو زدن .
من یه روز سر کلاس قرآن بودم بعد معلم از من خواست بخونم من هم قرانم رو که خوندم واسه خودم نشستم....بعدش یادم رفت میکروفون رو ببندم.....چشتون روز بعد نبینه ......یهو عطسهام گرفت...بعد کل کلاس منفجر شد 🤧😂😂😂
تو مدرسمون یه گاـــــو داریم اسمش رومیناست بعد امروز تو کلاس تو زنگ تفریح هی کرم میریخت بعد ما میخواستیم جرــــش بدیم بعد وقتی زیادی ازیت میکرد هی میخواستیم به مدیر بگیم بعد میگفت نه نگو بعد ما هم نمیگفتیم بعد دوباره شروع کرد بعد خواستیم دوباره بگیم که باز گفت نه بعد ما هم نگفیتم بعد من یجیری زدمش که فکر کردم الان دیگه جرعت نمیکنه بهم نزدیک شه حالا اینجاست که شاعر میگه به هر کسی رحم نکنید🍓😹
آقا یبار خانممون تماس گروهی گرفت ازمون درس بپرسه از یکی از بچه ها پرسید بعد این دختره که ازش پرسید ازینا بود که هیچوقت جواب خانمو نمیداد و بهانه میاورد خلاصه ازش پرسید اینجا هستی؟ صدامو میشنوی؟ بعد دختره تو تماس بود ولی جوابشو نمیداد خانمم گفت الان میگه نه 😂
همین امسال که کلاس سومم معلم یه دقیقه رفت بیرون گفت هرکی ۲ خط از درس محلهی ما بخونه پشت سری من مبصر شد خب نوبت ۴ یا ۵ امین نفر بود بلد نبود بخونه مبصر گفت بعدی بعدی هم نتونست بخونه بعد آخر دیگه همه درس رو فراموش کردن از میز بلند شدن خلاصه...مدرسه از این رو به اون رو شد یه دقیقه معلم رفت
خب کلاس هشتم که بودم داشتم به همکلاسیم رقص یاد میدادم نگو معلم پشتمه بعد معلمه چپ چپ نگام کرد
من در مدرسه همش وِر میزدم😂😂🔥
سلام آقا ما کلاس اول بودیم خوب یادمه اون زمان معلممون یه آقایی بود شدید جدی بود و عصبانی طوری که حرف میزدی یه جوری میزدت سه بار میچرخیدی بعد یه روز نیمع شعبان میخواستیم جشن بگیریم بعد به یه نفر گفتن برو بلندگو رو از دفتر روشن کن میکروفونم با خودت بیار اینم میره روشن میکنه ولی یادش میره میکروفونو بیاره معلم ما هم میره دفتر کار داشته بعد میبینه کسی نیست میگه ترکیدم بزار یه گو€€زی اینجا بزنم تا کسی نیست میکروفونم روشن یهو دیدیم لز میکروفون یه صدایی اومد درررر معلم هم در رفت و بعدا استعفا داد
همیشه دوستم(فاطمه) سر کلاس کفششو در میاورد یه بار که کفشش رو در اورد کفشش افتاد زیر میز جلوییم اونم نامردی نکرد و کفش رو هوا داد و رفت نمیکت جلو و همون لحظه معلممون فاطی رو صدا کرد ...فاطی هم نه راه پس داشت نه را پیش رفت جلو معلم و معلم گفت: پس کفشات کو؟اونم خیلی مظلومانه به زیر میز اشاره کرد (کلاس رو هوا بود
خب 😂😂اول به نام خدای پخشنده و مهربان 😂😂😂😂 ی دفعه داشتیم شعر میخونیدم ی دفعه چس چابک بود من گفتم چرستو چابک 😂😂😂بی مزه ایششایشششش 😂😂😂 در کل خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بی مزه بود تا ی چسو چابک دیگرفعلا خدافظ 😀😂😂
یادمه کلاس اول بودم فیلم هایی که دوست داشتم رو با دوستام بازی میکردم😂😅
تقریبا کلاس اول بودم مثل هر دانش آموزی داشتم به سمت مدرسه می رفتم وارد کلاس درس شدم البته من به زورکی وبه اجبار می رفتم مدرسه معلم وارد کلاس شد و درس رو شروع کرد ومن خیلی خوابم می امد تصمیم گرفتم وسط تدریس معلم بخوابم🤦♀️ معلم فهمید من خوابیدم بیدارم کرد و خلاصه من ابروم رفت وهمه بهم خندیدن 🥲
یک بار داخل کلاس اول درس ای ایران رو داشتیم هممون لباس محلی پوشیدیم اومدیم مدرسه ! معلممون گفت من برم آب بخورم بیا . وقتی اومد دیدیم لباس محلی پوشیده !
سلام من قبلش باید بگم که فاتحه مون خوندس چون امتحانا شروع شده خدا رحمتمون کنه یکبار کلاس سوم بودم اونموقع که هنوز کرونا نیومده بود من میز اخر نشسته بودم با یه نفر دیگه هر دوتا مون هم کیف چرخی داشتیم بعد هی سوار اون کیفا میشدیم و میگفتیم آرتی زاقارتی آرتی زاقارتی که دیدیم معلم اومده سر کلاس بعد بدو بدو رفتیم سر جامون نشستیم بعد اون بهم گفت بیا زیپ کیفمو باز کن باز نمیشه منم تمام زورم روزدم که زارپ زیپش در اومد ما انقدر خندیدیم که افتاده بودیم کف کلاس به زور جمعمون کردن خداحافظ
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
وااااایییی فقطط اونیی کهه معلمش پشت میکروفون گو. زی. ده بوددد🤣🤣🤣🤣🤣
الان مهمون داریم من به زور جلو خندم رو گرفتممم
عاجی دارم میخورم و پارهههه میشم😂😂
منم اجو😂😂
همرو خوندم جررررررررررر خوردم😂😂
😂😂
جایزمو بدع موخوامشششش😂😂
دادم
جررررر همه رو خوندم
خیلی باحال بید😂😂😂
چه حوصله ای داری😐🤌🏻
منن
همه رو لایک کردم:////////
به پیجم سر بزن فالوم کن پلیز
اوک