سمی‌ترین حرف بچگیتون🤣🤣

بچه بودم سه یا چهار سالم بود، دلم میخواست بریم عروسی یکی به مامانم گفتم: نمیشه بابا بره زن بگیره بعد مارو عروسیش دعوت کنه؟ اینو تو یه جمع بزرگ گفتم و خب من هیچی یادم نیومد تا اینکه چن وقت پیش مامانم تو یه جمع بزرگتر اینو بازگو کرددد بخدا بچه بودممممممم من هیچی نمیدونستمممم

من که بچه بودم فک میکردم پسرا رو مردا بدنیا میارن دخترا رو زن ها 😑

من وقتی بچه بودم از خواهرا یا برادرا یا خوار بردرا می پرسیدم که کدوم بزرگترن بعد به اونی که بزرگتر بود می گفتم تو زود تر میمیری.

مامان ،از بابا تلاق بگیر مهریتو که گرفتی دوباره ازدواج کنید🙂

اول اینکه یک مادربزرگ و یک پدر بزرگم فوت کردن . یک بار سر سفره ناهار که مادر بزرگم هم بود گفتم چرا مادر بزرگ و پدر بزرگ باهم ازدواج نمیکنن ؟ 😂😂( پدر بزرگ مادریم و مادر بزرگ پدریم )

یه بار همچین چیزیو به فامیلامون گفتم: هه هه! دلتون بسوزه، جایی که ما توش زندگی میکنیم، یه عالمه اسم داره، مثلا، تهران، شهرری، ایران، ولی جایی که شما زندگی می کنید(سمنان زندگی میکردن) فقط یه اسم داره اونم فقط سمنانه! دلتون بسوزه هه هه هه! (بخشی از خاطرات سم کودکی)

روحت شیطانیه🔥 من به عمم گفتم بدبخت😂😂😂

حقیقت: تو آخرین بار کی گوزیدی؟ 🤣🤣🤣 کلا همه حرفام کلمه گوز رو داشت😑 شما هم اینطور بودی لایک کن همو پیدا کنیم.

بچه خوبی بودم تو کودکی زیاد حرف نمیزدم بچه ارومی بودم الانم ارومم🤌🏻🗿