داستان دلخواه راجع به

کرک و پرام میریزه حقیقتا ... ولی بعدش از اتاق میام بیرون که ببینیم کجام و اگه بخوام فانتزی خودم و بگم اینه که ببینم خونه انت و دکم . و بفهمم کل زندگی که قبل این داشتم ی خواب بوده ( غم انگیزه ! ) ولی حداقلش اینه که دوتا کراشام و از نزدیک دیدم ! 😂

می رم به صاحب خونه می گم منو برگردونین خونه😐🩴 وگرنه با دمپایی مامان طرفید😐

خب اول به اتاق یه نگاه میندازم و هرچی کشو و کمد و اینا داره رو نگاه میکنم(😂) در اتاقو باز میکنم میرم یه دور خونه رو هم میچرخم😂بعد میام میخوابم🗿

اینجا کجاست؟؟ وایسا... اینجا اتاق من نیست.... (پس از چند دقیقه فکر...) ولی خودمونیما چقدرررر اینجاااا قشنگههههههه عرررر اکشنننن فیگور ناروتوووو دارههههه پلیستیشننننن اونجاسسسسس تختشششش چه نرمههههه خدایااااا شکرررررتتتتت خو من برم نماز بخونم....

درحال نگاه کردن کل اتاق آروم سرمو می‌زارم روی بالشت و با گفتن ۵ بار بسم الله ، دوباره می‌خوابم....

میرم خونه رو میگردم البته که قبلش خودمو مرتب میکنم(موهامو -صورتمو......) ولی خداییش حال میده فک کن تو خونه خودت بخوابی تو خونه یکی دیگه پاشی😂😐🔪 عَی جیغغغغغ یکی بیاد منو بدزدههختلعبخفیهفیهفیهفینفیمیغیمفنیمغمیغمیغیممغیمغسغسمس معینی ککغیغکیغمییغمغمیغمیغیمکغیغیکغکیغیکمعیمغیغمیغکبغبکغبکغیمیمغفیمغمیغیمغمیزغمزفمو..‌‌....‌....

قشنگ تا ۵ را میشمارم ولی اگر درست نشر و هنوز داخل اون اتاق بودم بلند میشم و کل خانه را میگردم و احتمال میدهم یا عاشق شدم یا دزدیده یا پول دار شدم

به سقف اتاق نگاه میکنم... نفس عمیق میکشم، خب من تو خونه و اتاق خودم نیستم ولی... ایا اصلا به انجا خونه هم میشه گفت؟ جایی که با جهنم برام فرقی نداشت، جایی که اگه به بدترین شکل میمردم هم فقط یه نگاه به جسدم مینداختن و میگفتن ای بابا اتاق الان بوی گند جسدشو میگیره... چه فرقی داره کجا باشمو چکار کنم؟ اخرشم به اشغال بیشتر نیستم که برای کسی اهمیتی نداره، کسی که تُهیه و احساسی نداره... درسته من خیلی وقته از درون مردم و الان یه پوسته ی توخالی ام...