مسابقه ی توصیف

نشستم رو مبل مامانم داره بادمجون میپزه خواهرم کنارمه باب اسفنجی میبینه بابامم داره غر میزنه و چرت و پرت میگه خواهر بزرگم داره درس میخونه

خب فردا امتحان میان ترم اجتماعی دارم هیچیشو بلد نیستم و همچنان حتی شروع هم نکردم و هعی بهانه میارم که قراره شروع کنم اما در واقع قرار نیست شروع کنم 🌝🤝

طبق معمول سرم تو گوشیه/: دارم اسکلت میشم تمام تعریفام توی عکسه

شکم درد دارم و دراز کشیدم رو تخت😐 پتو پیچیدم دور خودم یه نگاه به جوجه هام میکنم یه نگاه به گوشی تست نامحدود برام افتاد ولی حال ندارم تست بسازم😐 آبجی کوچیکم هی از حال میدوه اتاق و میره بیرون جوجه اردکم داره آب میخوره در خود مچاله شدم روی تخت وسط نوشتن هی چشمامو میبندم چرت میزنم😐😂 ساعت ۱۰ و ۵۱ دقیقه هست

حدود ۴ ساعت پیش از بیرون اومدم خسته یه کتاب به مانگا خریدم مانگا رو تو ۱ساعت تمام کردم الان ساعت ۳ شبه و لم دادم رو تخت و تخت جفتم اجیمه کا اینقدر سردش بود دوتا پتو روشه بخاطر اینکه کولر رو به رو تختشه و اتاقمون مثل سگ تثیفه 👍👍👍

هوا گرمه🌞 ساعت 16 و 43 دقیقس دارم ملون می خورم رو مبل جلو تلویزیون نشستم گلسرم و چاقو تیز کن روی دسته ی مبله😐 شنبه امتحان میان ترم هدیه دارم😢 امروز میریم مهمونی😣 خونمون نسبتا تمیزه چون فردا مهمون داریم😩 فردا جمعس پامو گذاشتم روی اون یکی مبل خونمون نیمه روشنه مامان بابام خوابیدن عع همین الان مامانم از خواب بیدار شد😐 و دوباره گرفت خوابید😐 از توی کوچه صدای جیغ و داد میاد ساعتم که کوک کرده بود زنگ خورد کبوترها صدا های ناجور در میارن😬 و الان ساعت 16 و 54 دقیقس😁

امروز سه سنبه اس و منم فردا امتحان ریاضی از فصل۱تا۶ دارم و از بک هفته پیش مث چی سرم تو کتاب عه و فردام کنفرانس فصل۵و۶ و دارم که خیر سرم واسه بچه ها توضیح بدم تا امتحانو گند نززن. پنکه سقفی روشنه چون تو اتاقم نشستم و دفترم جلومه و مثلا قراره ریاضی تمرین کنم درحالی که نین ساعته تو گوشی ول میچرخم