ناظر رد نکن*_*😑
اتمام مسابقه | 1402/02/08 |
ظرفیت مسابقه | 12 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | بدون مدال مسابقهتوسط سازنده مسابقه |
🖤من سوتی خیلی زیاد میدم ولی از همه بدتر این بود که من مبصر بودم خانم ورزشمون رفت بیرون با تلفن صحبت می کرد بچها سرو صدا می کردند و منم نمی خواستم معلممون دعوام کنه بلند گفتم ساکت شین خانم با تلویزیون حرف میزنه همه رفتن خندیدن و منم.........🖤💔یبار دیگه دوستم زنگ زده بود من بجای اینکه بگم سلام گفتم الله و اکبر خداروشکر نفهمید و منم سریع قطع کردم الکی گفتم صدا نمیاد 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 یبار دیگه به معلممون گفتم خاله و به یکی از بچها گفتم مامان 💔💔💔🖤🖤🖤کلا زیاد سوتی میدم..
یه خانمه رو با مامانم اشتباه گرفتم با این سنم و رفتم دم گوشش و گفتم مامااااان اینو بگیرم؟ بگیرم؟ بگیرم؟ و بالا پایین پریدم:))) بعدش خانمه گفت میخپای رد شی بری پیش مامانت؟ آب شدم:)))😂💔
منو دوستام داشتیم با هم تعریف میکردیم بعد من داد زدم همون لحظه معلم وارد کلاس شد ماهم عین است دویدیم....وسط کلاس یک صدایی شبیه بز موقع عطسم دادم که همه با صدای بلند جر خوردیم...من رو میز واسه کناریم نوشتم ۰: ش......ت .....بعد معلم رد شد یک نگاهی انداخت گفت این دهه های جدید
یبار اومدم نودالیت درست کنم نودالیت رو انداختم تو سطل آشغال پلاستیکش رو انداختم تو آب جوش مامانم گفت خاک تو سرت
میخواستم ۱ ساعت آخرو بپیچونم رفتم پایین به ناظم بگم نمیدونم چیشد مدیرمون که با همه دعوا داشت اومد گفت چیشده منم گفتم من میخوام زنگ آخرو برم خونه چون بیشترش واسه دیوونه بازیای بچه ها میگذره(خو راس گفتم) بعد کلاس منم تو طبقه چهارمه خیلی پله داره نمیدونم چرا مدیر راه افتاد بالا://به طبقه چهارم رسیدیم در که زد معلم داش درس میداد همه هم با دقت گوش میدادن(هیچ وقت نمیدادن از شانس من الان) بعد اخه مدیر مون حتی وقتی مهربونه قیافش وحشتناکه نگام کرد گفت گمشو کلاست منظورمو اشتباه فهمید خو فک کرد الان میگ
من خیلی سوتی میدم خیلی زیاد مثلا چند دیقه پیش اومدم بگم من سلطان سوتی ام گفتم من سلطان سوتی ام یبار داشتم خیلی شیو مجلسی تو یه مهمونی میرفتم بعد یهو فامیلمون گفت لباستون برعکسه😑💔💔💔
داداش من دنیا اومدم هم سوتی بود از من راجب سوتی هام نپرس😂🤓
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
معلم نماینده کرد میخواستم بچه هارو ساکت کنن گوش نمیکردن من داد زدم معلمم ناراحت شد خودمم بغضم گرفت
بیوتو خیلی دوست دارم:)
منم بیوی تورو☺
💔❤️🙂
سلام! توی پستم گفته بودی ایده داری برای توییت سم... خش حال میشم اینجا ایده قشنگتو بشنوم 😍
ماجراجویی در مشهد (شانگهای) آقا جواد تبدیل به خرمگس شد و دنبال تسبیح سبز بود تا بتونه تسبیح قرمز و سیاه دختر پینه دوز و پسر ......(یادم رفت😐) رو بگیره و پسرش علی رو هم اورده بود مشهد بره زیارت(توهین نباشه)
مریم خانم تا فهمید علی رفته رفت پیش دایی غلامش و به دروغ گفت من اومدم مشهد برای زیارت و دماغش دراز شد
به به خیلییی قنشگههه حتما توی پستم میارمتش و به همراه اک خودت😂❤
خو من چیکار کنم مدیر اشتباه متوجه شد ضایع شد:/