یه داستان کوتاه از روی عکس بنویس🌚 جایزه:برنده فالو میشه و همه ی تستاش لایک میشه
اتمام مسابقه | 1401/08/10 |
ظرفیت مسابقه | 10 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | توسط سازنده مسابقه |
دختر برای آخرین بار به تاریکی و نور معلق نگاه کرد . روی بدنش جای زخم های بی پایان بود . عمیق و پردرد!سرش درون قفسی گیر کرده بود که او را از حرف زدن و شنیدن باز میداشت. منتظر کلیدی بود. خون زیادی ازش می چکید و بالاخره نور و تاریکی سفیدی ناپایدار معلوم شد.این آخرین امید بود و آخرین کلید . برای زخم هایش،بالاخره تیغ های قفس گلویش را بریدند و در نهایت در قفس باز شد ولی انسانی وجود نداشت...
یوری دوباره پرونده اس رو دیده بود ولی این سری نه تو قفس بلکه آزاد. اون پرنده پیش یوری اومد و ناگهان روح دوتاشون عوض شد. یوری که الان پرنده اونو کنترل میکرد پرنده یا همون یوری رو توی قفس انداخت. عین وقتی که یوری اونو اذیت میکرد...
مارین و مارینا دوتا خواهر دوقولوی وابسته هستن اوناباهم در خانواده فقیرزندگی میکنن💔پدرومادرشان به اونا توجه نمی کنن! اونا از پدرومادرشون متنفرن! روزی تصمیم میگیرن با یه جادوتبدیل به پرنده شن وازاونجا برن اماجادو مارین رو تبدیل به پرنده میکنه ومارینا رو ول میکنه ومارین هرگزخودشونمی بخشه 💔(/ببخشیدالااصلاااایده ندارم میدونم بدشد😅
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
چطوری باید بنویسیم؟
هرچی از رو عکس به ذهنت رسید رو بنویس