لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
نظرات بازدیدکنندگان (36)
  • imageDevil girl
    در حال ساختن فردا

    ادامه....
    دنیای واقعی عملی میشه اما مانع هایی هستش .
    ترس دارم اما واسه آلیس جوریه که تو واقعیت وجود نداره و عملی نمیشه اما تو دنیای خودش عملی میشه.
    ترس .
    بدترین چیز...گاهی وقتا آدما باید به ناچار اگه میخوان پیشرفت کنن بزارنش کنار و باهاش روبه روبشن...
    تمام.

  • imageDevil girl
    در حال ساختن فردا

    ادامه ...
    تویه قبلم یچزی رو احساس میکنم یه حسی که میخوام تا ابد ادامه داشته باشه و با خودم میگم من بالاخره تونستم .
    یا مثلا تو فصل تابستون دریاچه ای رو تصور کنم که با قایقی روش شناورم البته هوا گرم و آفتابیه اما کسی که خنکی میوزه که باعث سرحال شدنم میشه .
    یا کسیو تصور کنم که تمومه عمرم میخواستم در ک.ن.ا.ر.ش باشم .
    یا مثلا هرجور که میخوام زندگی کنم ،سبکی که میخوام لباس بپوشم ،سبکی که میخوام زندگی کنم
    اون لحظه بهترین لحظه زندگیمه .
    این دنیای جادوییه منه مثله آلیس ولی تفاوتش اینه که رویای من تو

  • imageDevil girl
    در حال ساختن فردا

    ظرفیت پرشده اینجا مینویسم
    .دلم میخواست واسه یه روزم شده کنار ساحل آزادانه قدم بزنم .دلم میخواست وقتی که تنهام تویه جایه سرسبز پراز درختو گیاه باشم و آزادانه به صدای پرنده ها گوش بدم .کلمه عجیبیه آزادانه ..خیلی وقته که فراموشش کردم یا بهتره بگم اصلا نمی شناسمش. تو رویاهام شناورم و همش خیال بافی میکنم دشت پرگل با گلای رنگارنگ چمنای سبز صدای پرنده ها نسیم خنک و آسمان آبی که زیباییش همه رو شگفت زده میکنه یا مثلا شهری که همیشه دوست داشتم توش باشم اون لحظه همون لحظه جایی که دوست دارم همونجا هستم

  • های دارلینگز..!
    میخوام یه گروه شیش نفره بزنم🍂🥥
    خوشحال میشم توهم یه عضو از این گروه باشی کیوتیم :)
    پس بدو تا عضو ها تکمیل نشدن🍂🥥
    --------------
    صاری بابت تبلیغ

  • imageMULTI FAN
    K-Pop Fan

    پر شده..:)
    اینجا مینویسم
    هوا گرگ و میش بود
    ولی با این حال اون تو این هوا باز ب پارک اومده بود و درحال قدم زدن بود
    .....
    نمیدونم چ حسی داره وقتی ک ت هوای ساعت 5 صبح توی خیابون ها و درحال قدم زدن باشی حسش اصلا قابل درک و توصیف نیست
    مخصوصا وقتی ک شکوفه های گل ها ک درحال باز شدن هستن و ببینی
    و بوی صبح ب مشامت برسه
    همون بویی ک فقط صبح ها میشه تجربش کرد همون بویی که سرشار از هوای سرد و عشق و زیبایی های اطرافته
    همون بویی که ارامش اون رو فرا گرفته...
    ........
    همون پسر!
    دوباره من اونو

    • imageMULTI FAN
      K-Pop Fan

      دیدم
      اون ی پسر زیبا و کامل بود اون همیشه بهترین حس رو ب من میداد ولی نمیدونم
      نمیدونم چرا هیچوقت نتونستم بهش نزدیک بشم
      مثل این بود ک اون اصلا وجود نداشت
      دوباره ب خودم جرعت دادم و پاهام رو حرکت دادم
      ب سمتش رفتم ولی ایندفه فرق میکرد
      دیگه غیب نشد!
      قدم های بیشتری برداشتم ک بهش رسیدم
      -میبینی ادما هیچوقت قدر این چیزا رو نمیدونن
      +چی؟
      -درسته ادمه هیچپقت این زیبایی هارو ندیدن تا وقتی از دستش ندن نمیتونن بفهمن ک تین دنیا زیبایی هایی داره
      +اوهوم... درسته... فقط...
      -منم تا قبل از اینکه اینا

    • imageMULTI FAN
      K-Pop Fan

      رو ازدست بدم قدرشونو نمیدونستم!!

  • با سردی وزید و از لابه لای موهای مشکی اش که حالا رگه هایی از رنگ سفید در ان پدیدار شده بود گذر کرد. اورکت سبز رنگ اش همراه با بادی که می‌وزید رقصانده می‌شد، شاید هرکس دیگری که بود از سرما نای قدم زدن هم برایش باقی نمی‌ماند، قطرات باران بی محابا روی سر و صورت‌اش میریخت اما او هنوز هم در وادی خاطرات گذشته غرق شده بود. پارکی که تا لحظاتی پیش مملو از جمعیت بود به یک باره خالی شده بود. امگار همه قصد این را داشتند اورا تنها بزارند. صدای دختر بچه ای در سرش اکو می‌شد چقدر شبیه صدای دختر خودش بود.

    • حسی در دلش میان تمام بی حسی هایی که داشت مثل لیوانی که از بالای کمد خاطرات می‌افتد، افتاد و شکست. صدای دخترک بیشتر و بیشتر شد. همزمان دستانش کشیده شد و او به دنبال دخترک شیرین‌اش راه افتاد.
      +بابا...بابایی بیا دیگه
      و دوباره دستانش کشیده شد و اورا به سمت سخره ی پارک کشاند. باران حالا تبدیل به تگرگ های ریز و پر شتاب شده بود تابنده تر از همیشه می‌بارید. پای دخترک لیز خورد و مثل همیشه این صحنه برای صدمین بار تکرار شد.
      دستان کوچک دخترک از دستان پدرش رها شد و مثل یک شبه از جلوی چشمان پدرش ناپدید گشت

  • موهای بلند و مشکی اش در باد بهاری رقصان بود
    سرنوشت آنطور برایش رقم زد که بهار سبز زندگانی اش را مانند زمستان سرد و ماتم زده بگذراند.... صدای کودکانی که بازی میکردند پوزخندی روی لبش نشاند. چه کسی میدانست که دخترک جایی قدم میزند که برایش پر از زمزمه های معشوق است؟ معشوقی که با دستان خود آن را به زمین سپرده بود ! بالاخره از آن پارک پر از خاطره گذر کرد و به محل رسید که آنجا معشوقش خفته بود بالاخره باران هم با او هم صدا شد اما او دیگر غمگین نبود چون..... چند دقیقه دیگر به او میرسید.... چند دقیقه...

    • نظر بدید

    • خیلی رمانتیک و احساسی بوود و درکل قلمت قشنگه

    • عررررررررررررر سمتینیایحیوثنکیمشکین
      ممنون
      حالا جالبه همین قلم وقتی میخام داستان بنویسم گام میشه

    • دقیقا مثل من🙂😂🤏🏻

  • imageفاطمه
    آدم ها ماهند!

    مرسی به سوالی که خیلی وقت بود ذهنم رو درگیر کرده بود پاسخ دادی نمیدونستم ا ت چیه.

  • image✨black✨
    موزیک گوش میکنم!

    هاهاهاااااا قشنگ وقتی نوشتم تمام شد متوجه شدم دیگه نمیزاره به خاطر طولانی بودنش بنویسم 😂😂😂 ولی به اندازه شد... ایده جالبی بود اومیدوارم زودتر نظرات منتشر بشه

    • image✨black✨
      موزیک گوش میکنم!

      مرسیی ^-^

  • imageهاوژین
    شراب شیراز

    تیک تاک با صدای زنگ از خواب بیدار شد :) بازم همون صدای رو مخ صدای پای پرستار ها رو می شنید ... خانواده هایی که از ته دل دارن جیغ می کشن :)! دخترک خیلی اروم به سمت پشت بوم رفت جایی که روح پسر سرگردانه :)
    صدای گیتار دلنشین بود و گوش دختر را نوازش می کرد 🎶(:
    - هی ا/ت .... پیس !
    + بله ؟! چرا قطع کردی ¿¿
    - دیوونه پرستار ها چی :/
    + اون به تو ربطی نداره :]
    - بی ادب 🤌🏻 ️
    + خیلی خب .... میگم چرا یه جوری نگام می کنی :)¿
    - فقط ... من نمی تونم بهش بگم ...
    همه می دونستن که دیر یا زود ا/ت هم روح میشه :)

    • imageneki
      بی حوصله

      چقد قشنگه ادامشو نمیدی:)

    • imageerror 404
      🗿🍕

      هوم خوشگله 🗿🍕

    • imageerror 404
      🗿🍕

      چقد شبیه هاناکو سانه 🗿🍕

    • imageهاوژین
      شراب شیراز

      خب من همینجوری نوشتم :)

    • imageهاوژین
      شراب شیراز

      باشد فکر کنم :)

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.