شما تو دوران بچگی چه فکر هایی میکردید و چه کار هایی انجام میدادید؟
اتمام مسابقه | 1400/12/08 |
ظرفیت مسابقه | 100 شرکت کننده |
نحوه تعیین برنده | جایزه : 1000 امتیاز و مدال توسط لایک کاربران |
فکر میکردم اگه بزرگ شدم بهم احترام میذارن باهام درباره ی هر چیزی مشورت کنن آزاد باشم( ن اینکه مثلا تنهایی برم بیرون کلا میگم آزاد باشم) هیم همین...
نگو ن ک با چشمان بصیرت شاهد همه چی بودم😎😂
شما هم نوشابه رو توی درش میریختن و کم کم میخوردین¿😐😂
۱_منو از پرورشگاه آوردن😂 ۲_همسایمون بچه دزده(ولی پلیس بود)😐💔 ۳_حتما منی که اون قسمت اهمو ندارم ناقصم😂💔 ۴_سریالا هم دارم از تو تلویزیون منو میبینن😐 ۵_ماه انقد دوسم داره همیشه دنبالمه ازم مراقبت میکنه🥲 ۶_مامانامون قرص خوردن برای باردار شدن💃 ۷_ما فقط دوتا کشور داریم یکی خارج یکی ایران ۸_اعتقاد کاملی داشتیم که کارتونا واقعیت😂👊 ۹_شمارو نمیدونم ولی من میرفتم با عروسکم حرف میزدم میگفتم میدونم جون داری،راه برو قول میدم به هیچکس نگم😂✨ آه هزار تا مثال😐چی از این بهتر😂💃
زنجبیل = زن جربئیل
میرفتم یواشکی عروسکامو نگاه میکردم تا حرف بزنن 😔😂 فک میکردم اگه تلویزیونو بشکنیم آدمای توش میان بیرون 😐😂
فکر میکردم از یک جای دیگه اومدم😐😂😂😂 یادمه قشنگگگگ، فکر میکردم اومدم ماموریت تو زمین و بعد برمیگردم😉😂😂😂 تاثیرات کارتون هاااا بود😕😂
مهم ترین مشغله و مسئله زندگیمون بازیمون بود یا بزرگترین مشکل این بود که حوصلمون سر رفته یا یه بچه ای یکی از وسایلمونو برداشته. میرفتیم این ور اونور و پارک فارغ از کل مشکلات دنیا و فکر میکردیم زندگی خیلی زیباست و همش همون بازیای بچگونس ... زود بزرگ شدیم...زود واقعیت هارو فهمیدیم...زود بیرحمی های دنیا رو دیدیم...زود فهمیدیم دنیا و ادماش چقدر میتونن بی رحم باشن 🙂💔
لک لک ها بچه هارو میارن😐 اینکه خونمون جن داره😬😐
ماشینا صورت داشتن چراغا چشماشون بود . مثلا ۲۰۶ عصبانی بود😐
خروس هم تخم میزاره مرد ها پسر میارن و زن ها دختر مامانو بابامون رو خدا از اسمون اورده و مامانو بابامون خانواده ندارن خانواده ها دعا میکنن خدا بهشون بچه میده
یکی از فکرای خنده دار دوران بچگی مو میگم اون موقع یه آهنگی بود که خواننده برا دخترش خونده بود بعد دختره هم اسم من بود وقتی این آهنگه رو گوش دادم فکر می کردم اینو بابام برا من خونده😂 نمی دونم چرا متوجه نمیشم صداشون با هم فرق داره
چسب رازی میریختیم دستمون بعد میکندیم ، تشک ها که روی هم چیده شدن رو میریختیم زمین ، با آتاری بازی میکردیم ، اه چی روزایی بود
من دوتا باکس اسباب بازی داشتم تصور میکردم برم توی کارتون باب اسفنجی و اونارم ببرم😐😂
بچه هارو لک لکا میارن...
این که انسان نگاهم می کنن و با من حرف می زنن(یکم ترسناک🙄) یکم نه زیاد!
فک میکردم ادما هیچ نقشی تو بدنیا اومدن و تشکیل بچه ندارن عمل سرپایی سر پا انجام میشه پام رو خط کاشی بره میسوزم 🤝🏻🤣🤣🤣
فکر میکردم ماه از پنیر درست شده ... کاملا هم بدون شرح ✌️👌👌😂
خون بالا اوردن چه حسی داره /:
یکیش این که فکر میکردم همه ماشینا بدون رانندن و دارن واس خودشون ول میچرخن و فقط ماشین ماست که راننده داره😄😐🤣
فک میکردم خونمون شهر یزده و خونه مامانبزرگ مشهد و خونه داییم تهران تازه شهر ها رستوران و دسشویی عمومی و مغازه لباس فروشی و دارو خونه و پستچی و اینا هم داشت 😂😂😂هعی خدااااا😐😁
فکر می کردم جهان هیچ بدی ای نداره و همه راست میگن و من فقط بدم
خاله ی مهدکودک و معلما تو خونه هامون دوربین دارن.دروغ بگی سنگ میشی.ژاپن و چین و کره باهم فرقی ندارن و همشون یکین(منم همین تفکرو بین امریکا و اینگیلیس و اروپا داشتم) حوصله ندارم ادامشو بگم
فکر میکردم از یه سیاره دیگه اومدم و تا ماموریتمو انجام ندم نمیتونم برگردم به سیاره خودم،همشم فکر میکردم اون ماموریت چی بود که الان یادم رفته😐😂💔
در تمام دوران بچگیم تنها چیزی که گفته بودم سرا بود 😂 همون « چرا » ی خودمون زبونم نمیچرخید میگفتم سرا سر هرچی میگفتن غذا بخور میگفتم سرا ؟ 😂✊
فکر میکردم هر کی بالا میاره بچه داره
من تصور میکردن ی داداش دارم
یادم نیس
به امیده اینکه بابا نوئل تو شب عید خودمون برام کادو بیاره💔😐
وایییییییی
فکر میکردم من تنها آدم جهانم و دیگران وسیله و دنیا یک ماجراجویی که من نقش اولشم😂😂😂
فکر میکردم مادرم یه موجود فضاییه😂 پدرمم یه هیولا😂 یکی نی بگه خودت چطوری ب دنیا اومدی😂 بعد اسباب بازیامو برمیداشتم باهاشون صحبت میکردم نقشه میکشیدیم ک اذیتشون کنیم😂😂
فک میکردم ما میمیریم بعد دوباره زنده میشیم به همین ترتیب، میگفتم خدایا کاش دوباره تو همین خانواده باشم وقتی دوباره به دنیا اومدم😂
فکر میکردم بچه ها با زدن یه امپول به دنیا میان...یعنی زنا با امپول حامله میشن😂😔
فکر میکردم تو انباری بالای خونمون جن هست😐😐😐 😂 😂😂😂😂😂😂
وقتی بچه بودم فکر میکردم برنامه های تلویزیونی منو میبینن . شبا با عروسکم بازی نمی کردم چون فکر میکردم زنده میشن فکر میکردم شخصیت های کارتونی وجود دارن و کنارمن ولی فقط من می بینمشون و صدا شون رو میشنوم و اگه تو ذهنم حرف بزنم می فهمن فکر میکردم دیگران بعضی وقتا میفهمن به چی فکر میکنم فکر میکردم وقتی بزرگ تر شن میرم به دنیای کارتون یا انیمه و انیمیشن
لینک کوتاه
توجه!
محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
بزارین دعای انتشار را قرائت فرمایم😅
الهم صل علی محمد و آل محمد😐
ممد به جان حنا سریعتر منتشر بفرما😐💔
الهی آمین😐💕
سه مرتبه بخوانید انشاالله هرچه سریعتر شرکت داده خواهید شد😐😂
لطفا توی مسابقه شرکت کنید
شرکت کردم هنوز منتشر نشده🥲💔
ممنون