برای داستان میراکلسیم ایده بدید💖

خب بستگی به چیزی که میخوای داره آبجی من خب الان تو پارت های آینده قرار غمگین بنویسم و بعد... خب میخوای داستان ها دیگه بخوان از اون ها الهام بگیر منم از جای دیگه الهام گرفت بستگی به طرز فکر کردنت داره

پدر آدرین هویتشو بفهمه و از آدرین برای رسیدن به معجزه گر دختر کفشدوزکی استفاده کنه. بعد مرینت به خاطر همین تصمیم میگیره از معجزه گر خرگوش برای برگشتن به گذشته استفاده کنه تا گربه سیاه رو نجات بده و معجزه گر خرگوش رو به آدرین بده و چون اون هویت گربه سیاه رو نمیدونه و نمیفهمه آدرین همون گربه سیاهه باعث میشه اشتباهی معجزه گر خرگوش رو بده به فیلیکس و متوجه نمیشه اون آدرین نیست و فیلیکس هم از موقعیت سو استفاده میکنه و...... دیگه ادامش به ذهنم نمیرسه 😅

میراکلسو معجزه گر توش باشه. خیلی غمگین باشه ولی آخرش خیلی شاد بشه.. برای لیدی باگ جلو چشم کت نوار یه اتفاق خیلی بد بیوفته.. میخوام عکس العملش رو ببینم.. خیلی میسییییییییییی..

1_میراکلس و معجزه گر توش نباشه 2_یکم غمگین باشه یعنی خیلی غمگین باشه ولی اخرش شاد

هویت همو بفهمن

سلام من معصومه هستم 10 سالمه