چگونه شروع کنم؟
بیشترین سوالی که برای نویسندگان جوان سایت پیش میآید، همین است، "چگونه شروع کنم؟" که موضوع امروز ما خواهد بود، همینطور که در آموزش نویسندگی(1)، هم توضیح دادیم، اولین قدم مشخص کردن هدف، نوشتن آن و یادگیری روش های درست، برای رسیدن به آن هدف است و امروز میخواهیم دو اصل مهم را توضیح دهیم.
هر کسی میتواند نویسنده شود
یکی از کابران عزیز تستچی مدتی پیش در قسمت نظرات یک تست گفته بود، "همه ما یک رگ نویسندگی داریم"، این جمله کاملاً صحیح و درست است، همه ما میتوانیم روزی به یکی از نویسندگان بزرگ تبدیل شویم، فقط باید این جمله را باور کنیم و قدرت "تخیل" و "احساسات" خود را افزایش و ارتقا بدهیم؛ چرا که یک نویسنده بر اساس همین دو اصل مهم، میتواند قدرت خلق یک داستان فوقالعاده را پیدا کند.
سوال: کدام یک احساسی تر است؟ چرا؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
گزینه شماره 1:
《مری نمیدانست، کدام یک از راه ها را انتخاب کند، او بین دو راهی سختی قرار گرفته بود.》
گزینه شماره 2:
《بخشش یا انتقام؟ کدام درست بود؟ مری میان عقل و دلش مانده بود، در حالی که دلش نجوای بخشش میکرد، عقلش انتقامی سخت میخواست.》
سوال: کدام یک از تخیل قدرتمندتری به وجود آمده است؟چرا؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
گزینه شماره 1:
《همیشه میخواستم به ماه پنیری بروم، روی آن قدم بردارم و از پنیر های خوشمزهای که دارد بخورم، یا از آسمان ستاره های گرد بچینم و تاج ستارهای زیبا برای خودم درست بکنم.》
گزینه شماره 2:
《بچگی هم برای خودش عالمی دارد، بچه که بودم فکر میکردم ماه یک پنیر گردالو گنده است، که همیشه از ترس این که موش های فضایی یک لقمه چپش کنند، دور زمین میچرخد.》
قدرت تخیلات و زیبایی احساسات
از پیوند تخیلات و احساسات، خلاقیت متولد میشود، در واقع با استفاده از تخیلات و احساسات میتوانید به خلاقیت برسید و ایده های جدیدی برای نوشتن داستانی بینظیر پیدا کنید، ایده هایی که هرگز مثل و مانندش وجود ندارد و تمامش زاده ذهن قدرتمند شماست.
این دو همان "عنصر موفقیت" هستند، که قرار است پایه های برج شما شوند.
《تخیل》
برای تقویت تخیل راهکار های متفاوتی وجود دارد، که هر کدام فواید خودشان را دارند؛ اما ما راهکار هایی برای شما در نظر گرفتیم، که نه تنها برای شما جذاب و سرگرم کننده خواهد بود، بلکه شما را به هدفتان نیز میرساند.
1. ذهن خود را آرام کنید.
اولین مرحله شما این است، "آرام کردن ذهن" بدون داشتن ذهنی آرام هرگز نمیتوانید بر روی هدف خود، تمرکز کنید.
برای آرام کردن ذهن خود، شب ها زود بخوابید، تا بتوانید، صبح ها زود از خواب بیدار شوید، مشکلات خود را بر روی یک کاغذ بنویسید، زمانی را برای عبادت کنار بگذارید، همیشه صبحانه بخورید، موسیقی گوش کنید و ورزش کنید.
2. تصور کنید...
خود را در حال انجام کار های مختلف و تک تک چیز هایی که موقع انجام آن ها حس میکنید تصور کنید، مانند: ورزش کردن، خوردن خوراکی مورد علاقه خود، دیدن کسی که طرفدارش هستید و....
خود را در مکان هایی که هرگز در آن نبودید یا مکانی که خودتان طراحیش کردید تصور کنید، مانند: فضا، میدان جنگ، قصر، آسمان، اقیانوس....
3. نقاشی کنید.
سعی کنید، درباره چیزی که تا به حال ندیدهاید، طراحی کنید، فراموش نکنید، تمامی جزئیات تصورات خود را بکشید.
میتوانید لباس های جدید و تخیلی طراحی کنید، خوراکیهای خیالی بکشید، آرزو های خودتان به شکل یک موجود افسانهای بکشید، چندین موجود را با هم ترکیب کنید و...
برای مثال: دیو در انیمیشن دیو و دلبر، یال شیر، ابرو های گوریل، چشم انسان، ریش و سر بوفالو، دندان های نیش گراز وحشی بدن خرس، پاها و دم گرگ داشت...
《احساس》
هر داستانی دنیای خاص خودش را دارد و در اینجا انتخاب با نویسنده است که این دنیا را قابل لمس کند یا با کلیشه سازی و تخیل کنترل نشده آن را غیرمنطقی نشان دهد.
برای مثال:《نویسندگان جوان تستچی از موضوعات و اسم هایی که قبلاً توسط نویسندگان دیگر مورد استفاده قرار گرفته، استفاده میکنند یا بعضی از داستان ها محتوای غیر واقعی دارند، مانند آشنایی یک دختر معمولی با یکی از اعضای بی تی اس در خیابان که کمی برای خوانندگان غیر واقعی به نظر میرسد.》
برای واقعی نشان دادن داستان اولین کاری که باید انجام دهید، این است که احساسات مختلف را بشناسید: ( در این دسته بندی شدت احساسات از کم به زیاد است)
- آشنایی، دوستی، علاقه، وابستگی، تعلق، عشق، دلدادگی، دلسپردگی
- خودکمبینی، غبطه، حسادت، تنفر، دشمنی
- آرامش، آسایش، رضایت، خوشی، شادی، شادمانی، در پوست خود نگنجیدن
- دلخوری، نارضایتی، آزردگی، رنجیدگی، دلشکستگی، تنفر، خشم، دشمنی
- تقصیر، پشیمانی، شرم
- نگرانی، ترس، واهمه، هراس، وحشتزدگی
شما میتوانید با مطالعه منابع مختلف، به طور کامل با تمام احساسات آشنا شوید.
بعد از آشنایی با این احساسات فقط کافی است آنها را به درستی درک کنید و هر کدام از آن ها را به درستی در داستان خود جای دهید.
مثال: عشقی که شروع آن دشمنی دو طرفه یا یک طرفه است، حسادتی که جایگزین دوستی میشود، شرمی که باعث دشمنی میشود، دلدادگی که ریشه درخت پشیمانی میشود و....
سوال: شما دوست دارید چه احساساتی را با هم پیوند بزنید و از آنها در داستان خود استفاده کنید؟ چرا؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
تمرین
1. چند مورد از احساسات بالا را انتخاب کنید و آنها توصیف کنید.
مثال: رنگ مری پریده بود، نفس نفس میزد و عرق سرد روی پیشانیش نشسته بود. (ترس)
2. یکی از احساسات بالا را به شکل یک موجود خیالی تصور کنید و بکشید.
چرا هیچ کی تو بلاگ دومی نیست؟ اینجا هم خیلی قدیمی شده 🥲😔
این بلاگم عین قبلی کلی خاک گرفته
بهبه
همچی مال 2_3 سال پیشه😔😂✔️
@𝘼𝙮𝙙𝙖
بسه دیگههههه ترکوندیم بزارید دختره بره به تفلدش برسه😹
شهرزادی تولدت کلی مبارک(:
____
ایدای دوسال پیش:
جالبه دوسال پیش چی بودم الان چیشدم.
به به آیدای عزیز🌝🌹
بک میدم
دلم سوخت واسه خودم 😔🤝
اینجا چقدر جای عجیبیه.
خیلییی
پایینی:نه من هستم.🗿
ایا کامنت های انجی باکامنت من به پایان میرسد و دیگر چت نمیکنید؟