کلوپ دختران نویسنده
شوتو گفت :خب من ماهه_
صدای فیومی اومده:کیو...شوتو بیاین شام
با شوتو وارد خونه شدیم
بعد از شام انجی شروع به صحبت کرد
انجی: کیو...شوتو... شما دوتا از طرف یو ای درخواست نامه گرفتین
با تعجب گفتم:م..من!؟
_اره، هواست باشه ابرومونو نبری فردا باید برید برای ثبت نام
انجی به من نگا کرد و گفت:شوتو،تو صبح خودت برو من بعدا کیو رو میارم
شوتو سریع و با لحن تند گفت:لازم نکرده!خودم میبرمش
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
عالییییییی
مرسی عزیزم
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
به کتابچه ی لونا نیز سر بزنید 🎍
اسم کتاب های کتابخانه ی لونا : دخترک گمشده 🌹
مرسیی
خواهش می کنم
🔮
🌷
قشنگه
مرسی
❤
پروفایلت
ها؟
پروفایلت خخخییللیی قشنگه
مرسی
عالی
ممنونم