های این رو زیاد نوشتم تا جمعه از پارت جدید خبری نیست!
اون کوک بود! حلقه ای اشک تو چشمام جمع شد ، تمام خاطراتمون از جلو چشمم رد شد ، مخصوصا بدترینش:) گفت : سلام من کارمند جدید جئون جونکوک هستم 🙂 از زبون کوک : در رو زدم و وارد شدم ، دختری روی صندلی نشسته بود برگشت ، اون اون رایا بود، طبیعی رفتار کردم و گفتم سلام من کارمند جدید جئون جونکوک هستم ، ریئس لی : رایا همه جارو نشونش بده. رایا : بله ( به سختی سمتش رفتم رفتیم بیرون و در رو بستم ) توی راه بودم و داشتم بهش میگفتم : این بوفه ست اون ور هم اتاق جلسه ی تیم بازاریابیه ، کوک: چرا حرفی نمیزنی و خودتو زدی به اون راه؟ رایا : چی باید بگم ؟ خب میگم ، چرا اومدی اینجا! کوک : شانسی شد من حتی نمیدونستم تو اینجایی ، رایا : خب سوال پرسیدم حالا برو تو دفترت و دیگه هم از گذشته با من حرف نزن ، اصلاح میکنم ، کلا با من حرف نزن ، تو زندگیم رو نابود کردی ! با دادی که زدم کل آدما به ما خیره شدن با سرعت رفتم تو آسانسور.....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
واقعا عالی بود
و اما حالااا پارت بعددددددد
شنبه😂💜
ممنون💜