سلام بازم مثل همیشه/ ناظر جان منتشر شه نه زیاد لایک کردید نه زیاد کامنت گذاشتید. اما من پارت دو رو گذاشتم. کاربر مرینت رو هم وارد داستان کردم چون کامنت گذاشت.
تا جایی رسیدیم که ممد و شیخ ناظر وارد شدند و دیدند که خبری از حنا نیست...
ممد با نگرانی جلو تر رفت ، وقتی به اتاق حنا رسید نگرانی اش بیشتر شد، در را باز کرد و ناگهان با یک عالمه پوستر از اعضای بی تی اس مواجه شد که پشت هر کدام نوشته بود آرمی تا ابد!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
منی میخوام یه ارمی خوب توی ارمی تا ابد باشم
منم بذار 🙂👌
زیبا بود فرزندم 🦊🍜
سلام
حتما.... ایده خوبیه .
ناظر منـ بودمـ :) نمیخوایـ پینـ کنیـ ؟! اگهـ دوستـ داشتیـ تستایـ منمـ نگاهیـ بهشونـ بنداز بخدا کهـ تار عنکبوتـ بستهـ:/
سلام حتما