سلام مثل همیشه ناظر جان لطفا منتشر شود راستی بگم که ایده اصلی رو از کاربر گرامیNightShade گرفتم... باداستان طهور تستچی، حتما بخونید اش
اول از همه بگم که این دفعه می خوام داستان طنز رو انتخاب کنم و صرفا جهت خنده هست.(امیدوارم به کسی بر نخوره)
خوب، روزی از روز ها در روستای دوغ آباد، ممد غمگین و دلشکسته قدم می زند و حرص می خورد چون آن روز هفتاد و دو نفر از او پرسیده بودند که آیا اسم او سعید است؟ و او گفته بود نه.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
جالب بود
باحال بود خدایی.
بیچاره ممد ، کلی داشته تو روستا دنبال ثبت احوال می گشته ، بعد فهمیده اصلا تو روستا ثبت احوال نیست 😂👌
زیبا زیبا 🗿🌸
عالی
کامنتمومیشهیدقهبخونی؟
اگهبریتوپروفمتستمولایککنیبهتدهامتیازمیدم..
:)
سلام
باشه اینکارو می کنم
بدی ها
دادم
باش